بایگانی دسته: مطالب جالب

نخستین عمل جراحی موفقیت آمیز پیوند سر به بدن

نخستین عملیات موفقانه پیوند سر از یک نفر به نفر دگر در شهر جوهانسبرگ، آفریقای جنوبی انجام شد که در آن پزشکان، فردی را که سرطان استخوان داشت، پس از یک عملیات دشوار 19 ساعته سرش را جدا کردند و در یک بدن دیگر پیوند دادند و او زنده ماند و از شر سرطان
هم نجات یافت.
پال هورنر 36 ساله، 5 سال قبل به مرض سرطان استخوان مبتلا شد و پزشکان هم مرض او را ناقابل علاج گفته بودند، اما او ناامید نشد و تن به این عملیات خطیر و در نوعیت خود نخستین که امکان موفقیت آن تنها چند درصد گفته میشد، داد.
یکتن از پزشکان این عملیات، دکتر تام داونی در گفتگو با شبکه سی ان ان، از نتایج پیوند_سر_به_بدنموفقانه این عملیات بسیار خشنود بود و گفت: “این بزرگترین دستاورد علمی هست. ما ثابت ساختیم که این عملیات ممکن است. ما حالا قادر شدیم به یک فرد، یک بدن کاملا جدید که درست
همانند بدن قبلی او یا هم بهتر از آن بوده باشد، بدهیم. نتایج بعدی این عملیات، راه را برای دستاوردهای بسا شگفت انگیزتر دیگری باز خواهد کرد.”
این عملیات از سوی پزشکان متخصص در یک عملیات دشوار 19 ساعته، در بیمارستان تدریسی شارلت میکسیسی ژوهانسبرگ انجام شد.
این عملیات بتاریخ 10 فبروری انجام شد، اما پزشکان تا بدست آوردن نتایج موفق آن، این خبر را رسانه‌ی نساختند و اکنون که نتایج آن موفق بوده، این خبر شگفت انگیز را با رسانه‌ها شریک ساختند.
سرپزشک این عملیات، دکتر مارون دینس از بهبود سریع پال هارنر شگفت زده هست، میگوید: “حالا که ما نتایج این عملیات را بدست آوردیم، یگانه تلاش و هدف ما اینست تا طی دو و نیم سال آینده پال را درین بدن جدید کاملاً صحت یاب و تندرست ببینیم. قبل از عملیات بدن او کاملاً از کار افتاده بود و پزشکان به او تنها یک ماه وقت داده بودند. ما خوشبختانه یک بدن سالم را یافتیم؛ یک جوان 21 ساله که در یک حادثه رانندگی به سکته مغزی مبتلا شده بود. بدنش کاملاً سالم بود، اما مغزش از کار افتاده و ناقابل برگشت بود. ما از والدین او اجازه گرفتیم تا
بدن او را به فرد دیگری اهدا نمایند. آنها به شادی ازین پیشنهاد ما استقبال کردند.”
پزشکان میگوید، پال هارنر 85 درصد بهبود یافته است و اکنون میتواند درین بدن جدید راه برود، بحرفد و همه کارهای را که یک فرد صحتمند انجام میدهد را میتواند به راحتی انجام دهد.

منبع : همون شبکه های اجتماعی

توماس ادیسون، کودکی کودن

ادیسون به خانه بازگشت یاد داشتی به مادرش داد
گفت : این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید
سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود  روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند
نوشته بود : کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم
ادیسون ساعتها گریست
و در خاطراتش نوشت :
توماس آلوا ادیسون
کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد

در سال ٢٠١٤ مردم در گوگل چه عباراتي را جستجو كردند؟

شرکت گوگل هرساله فهرستی از مشهورترین عناوین جستجو شده توسط این موتور جستجوگر قدرتمند را منتشر می‌کند. البته شاید برخی از این عناوین است پیش به راحتی قابل پیش‌بینی باشد. در اینجا بررسی این فهرست که بصورت مجزا در آمریکا و جهان منتشر شده می‌پردازیم.
از میان عناوین زیر، اولین بار است که مشاهده میکنیم نام یک بازی (Flappy Bird) در زمره اولین نتایج جستجوی گوگل ظاهر شده.

عناوین برتر در آمریکا:
Robin Williams: بازیگر و کمدین مطرح هالیوود
World Cup: جام جهانی فوتبال
Ebola: بیماری شیوع یافته نوین
Malaysia Airlines: حادثه مفقود شدن هواپیمای مسافربری
Flappy Bird: یک بازی اعتیاد اور ساختار اندروید و ای او اس
ALS Ice Bucket Challenge: چالش سطل یخ
ISIS
Ferguson
Frozen: نام انیمیشن جدیدی از دیسنی که برنده اسکار شد
Ukraine

عناوین برتر جهانی:
Robin Williams
World Cup
Ebola
Malaysia Airlines
ALS Ice Bucket Challenge
Flappy Bird
Conchita Wurst
ISIS
Frozen
Sochi Olympics

پر سر و صدا ترین:
پیرامون ALS: این فعالیت ویروسی علاوه بر فیسبوک بر رووی توییتر نیز به تدریج رواج یافته و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. شرکت پزشکی ALS Association به تازگی از مردم دعوت کرده که از خود در حال ریختن یخ و انجام این فعالیت فیلم بگیرند و آنرا بر روی وبسایت این شرکت آپلود کنند. به ازای هر ویدیو این شرکت 20 دلار به تحقیقات در زمینه کالبدشناسی مغز انسان در دانشگاه UCLA کمک خواهد کرد. ALS یک شرکت پیشرو در زمینه شناسایی توانایی های مغزی است و در زمینه شناخت بافت های مغزی و ارتباطی ساختار عصبی و نخاعی فعالیت های درخشانی داشته است.
پیرامون بیماری ابولا:  در طی چند ماه اخیر با مبتلا شدن تعداد زیادی از افراد به بیماری ابولا محققین دریافتند که این بیماری تعداد بسیاری را در نقاط مختلف جهان بخصوص آفریقا مبتلا کرده.
مرگ رابین ویلیامز: رابین ویلیامز در سن ۶۳ سالگی در گذشت. مرگ نیز اگرچه بعلت خفگی صورت گرفته در رده خود کشی ها گزارش شد. وی از کمدین های مشهور هالیوود بود که همواره با تکیه بر عنصر خنده سعی میکرد نکاتی را به دولت و مردم گوشزد کند. برخی از فیلم هایی که در آنها به نقش آفرینی پرداخت نیز دارای پیام های بسیار آموزنده ای بودند. از جمله این فیلم ها میتوان به انجمن شاعران مرده و ویل هانتینگ خوب اشاره کرد.

منبع : به روزرسانی

پولدار شدن الکی نیست/به کتاب خوندن نیست

این بدبختی و پول دوستی آدم ها به جایی رسیده که یه کم سواد یا بی سواد هم اگر یه کتاب بنویسته که چگونه پولدار شوید؟ ملت میریزن کتاب هاش رو می خرن و می خونن و کلی هم به هم تعریف می کنن.
وقتی هم که می خوان کتاب رو به هم معرفی کنن می گن خود نویسنده اش کلی پولدار هست اما دقت نکردن که اون نویسنده با فروش همون کتاب پولدار شده، در اصل با خرید مغز ساده ما، نویسنده پولداری ایجاد شده.

امروز یه مطلبی رو توی فیس بوک میخوندم که دقیقا نظر من بود، بسیار لذت بردم که یکی پیدا شده و حرفی که من تو ذهنم بود رو به صورت متن درآورده. لطفا این مطلب رو بخونید. باور کنید خوندن داره- هر چی باشه بهتر از یه کتاب ۳۰۰ صفحه ای هست 🙂

ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭی ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯿﺶ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺎﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺯ ﻣﯿاﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻣﻬﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ، ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ؟»
ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ!
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ حرفهایش را ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ: «ﺑﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﯿﻞ، ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿم و ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺗﻮﯼ ﮐﺎﺭ. ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﻧﺸﺪﻩ، ﻃﻌﻢ ﻭﺭﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﭼﺸﯿﺪﯾﻢ!
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻟﻢ ﺍﺯ ﺗﯿﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺭﺳﺶ! ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺭﻓﯿﻖ، ﺑﻪ راهمون ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ. این بار ﯾﻪ ﺍﯾﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻭﺭﺷﮑﺴﺖ ﺷﺪﯾﻢ! ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ!
ﺭﻓﯿﻖ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺵ! ﻣﻦ موندم ﻭ ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ، ﺷﺮﮐﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘﻞ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ.
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺣﺠﻢ ﺿﺮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺭﺳﯿﺪ! ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ ﻣﺴﺘﺎﺻﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﯽ یه ﺷﻐﻞ کارمندی! ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺮ ﻭ ﺩﺍﺭ، ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﻭ ﮐﺎﺭﻣﻮﻥ ﺗﺎ ﺻﺎﺩﺭﺍﺕ ﮐﺎﻻ ﻫﻢ ﺭﺷﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﺩﺩﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﯾﻬﻮ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻟﻌﻨﺘﯽ، همسرم را ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ! ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺗﻌﺎﺩﻝ مالی رو ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ! ﺷﺮﮐﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮﯼ ﭼﺎﻟﻪ ﻭﺭﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎ ﺩﻭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺑﺪﻫﯽ! ﺷﮑﺴﺖ ﭘﺸﺖ ﺷﮑﺴﺖ! ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ، یه ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﻭﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻼﻕ فوری ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪ! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﻣﺮﺯ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ، ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺟﺪﯾﺪ.
ﺍﻭﻟﺶ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻭﺍﺭﺩﺍﺕ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺎ، ﻣﺤﺼﻮﻟﻤﻮﻥ ﺍﻓﺖ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻭﺭﺷﮑﺴﺖ ﺷﺪﯾﻢ. ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺣﺒﺲ ﺭﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﮔﺬﺭﻭﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﻮﻥ ﻫﻤﺶ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪ! ﺷﮑﺴﺘﻬﺎ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻮﺩﻡ! ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺣﺒﺲ، ﺑﺎﺯ ﮐﺎﺭ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﻭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ این بار ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺷﺮﮐﺘﻤﻮﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻭﺿﻌﻤﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺭﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ، ﺍﺯ ﭼﺎﻟﻪ ﺑﺪﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪﻡ. ﺍﻻﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺷﺮﮐﺖ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﻫﻠﺪﯾﻨﮓ ﺑﺰﺭﮒ، ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭﭘﺮﺳﻨﻞ.
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎیش، ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻡ. ﻋﺬﺍﺏ ﮐﺸﯿﺪﻡ.
ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻨﻮ ﻃﯽ ﮐﻨﻪ؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﮑﺮﺩ! ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﺎﺋﯿﻦ:
«ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﻻﻥ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ…»

بخشش نمایشی

دیدید بعضی از آدمها در طول زندگیشون هیچ آدمی رو نمی بخشن؟
دیدید که اگر خدایی نکرده کاری بکنید که ناراحت بشن، تا جبران نکنن آروم نمی شینن؟
دیدید که هر کاری می کنن که به مقام و پست و جایگاه خاصی برسن و در این مسیر به هیچ آدم و زن و بچه ای رحم نمی کنن؟
دیدید که هر جا بتونه، سر شما رو زیر آب می کنه تا خودش روی آب بمونه؟
دیدید که هزارتا دروغ می گه که شما رو خراب کنه تا خودش رو آباد کنه؟
.
.
.
و …

حالا فکر کن یان آقا به یه جایی رسیده!
الان مدیری شده برای خودش
الان تعیین کننده ای شده برای خودش
الان یه شخصیتی شده که هر جا ببینن اون رو، همه با دست نشونش می دن
الان یه آدمی شده که حداقل حداقل حداقل، هر سه ماه یکبار، یه ستون یه روزنامه از اون یه مطلب و یا خبر درج می کنه

حالا برو بچه اش رو بکش
حالا با تانک برو رو ماشین اش
حالا برو تف کن تو صورت اش

اگر همه این کار ها رو جلوی دوربین و یا آدم های محل و یه جای شلوغ کنی، سرش رو میندازه پایین و سرت رو میاره جلو و میبوس اتش و کلی هم بهت احترام می زاره و به عبارتی شما را در اوج عصبانیت می بخشه.
اما اگر جلوی دوربین و آدم ها و… نباشه

چرا شیر سر میرود؟

shir_شیر(alihosseini.ir)
اگر مايكروفر داشته باشيد، احتمالاً ديده‌ايد كه شير درون مايكروفر، با آن كه ممكن است دمايش خيلي زياد شده باشد، سر نمي‌رود. براي دانستن علت اين ماجرا كمي به عقب بر‌مي‌گرديم.
اصلاً چرا شير سر مي‌رود؟ اگر به گرم شدن شير دقت كنيد، معناي فيزيكي سر رفتن را خواهيد فهميد. وقتي شير را روي حرارت گاز يا هر وسيله حرارتي كه شير را از بيرون گرم مي‌كند قرار مي‌دهيد.
تا آستانه نقطه‌جوش، هيچ اتفاقي‌نمي‌افتد؛ اما مسأله با آزاد شدن اولين حباب‌هاي حاوي بخار شير آغاز مي‌شود؛ هر چه دما بالاتر برود، اين حباب‌ها هم با سرعت بشتري شكل مي‌گيرند و بالاخره وقتي سرعت ايجاد اين حباب‌ها از سرعت تركيدنشان بيشتر شود، حباب‌ها روي هم جمع مي‌شوند و پس از مدتي از ظرف بيرون مي‌ريزند. اين حباب‌ها در آب هم ايجاد مي‌شوند، اما با رسيدن به سطح آب مي‌تركند. كشش سطحي شير به خاطر وجود چربي‌ها و تركيبات هيدروكربني از آب بيشتر است. و همين باعث مقاومت حباب‌ها در برابر فشار بخار داخلي و افزايش عمر آن‌ها مي‌شود. براي جلوگيري از سر رفتن شير، حباب‌ها را با هم‌زدن از بين مي‌برند.
اما مايكرو همان‌طور كه احتمالاً مي‌دانيد، با توليد امواج مايكرويو در فركانسي خاص باعث حركت نوساني مولكول‌هاي آب موجود در جسم، ايجاد اصطكاك و گرم شدن همگن و دروني آن مي‌شود. (يعني در هر لحظه، همه نقاط مايع درون درون مايكروفر همدما هستند). بنابراين آب يا شيري كه درون مايكروفر قرار مي‌گيرد، بي‌ سر و صدا و به طور دروني شروع به گرم شدن مي‌كند.
اين گرم شدن مي‌تواند تا چندين درجه بالاتر از نقطه جوش مايع ادامه پيدا كند، بدون اينكه آب از آب تكان بخورد و هيچ حبابي در آن ظاهر شود! تعجب نكنيد، اين پديده كه ابر گرمايش نام دارد، ويژه مايكروفر نيست و از يك واقعيت فيزيكي عميق‌تر نتيجه مي‌شود.
در واقع از نظر فيزيكي، هيچ دليلي براي ايجاد حباب بخار در يك سيال داغ وجود ندارد و يك عامل خارجي بايد اين‌ كار را بكند. به عبارت ديگر اگر محيط سيال همگن باشد و هيچ ناهمگوني و عارضه غيريكنواختي در آن وجود نداشته باشد كه «بهانه» ايجاد حباب شود، حبابي در كار نخواهد بود و سيال بدون جوشيدن، داغ و داغ‌تر مي‌شود.

منبع : صفحه “جالب و بسیار مفید” در فیس بوک

وال‌استریت‌ژورنال: اوباما نامه‌ای محرمانه به آیت‌الله خامنه‌ای نوشته است

Obama(AliHosseini.ir)
روزنامه آمریکایی وال‌استریت ژورنال می‌گوید باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا ماه گذشته نامه‌ای محرنامه برای آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران فرستاده و در آن “منافع مشترک” ایران و آمریکا را شرح داده است.

بنا به آنچه وال‌استریت‌ژورنال می‌گوید، آقای اوباما به رهبر ایران نوشته است که هر حمله آمریکا علیه مواضع گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) با منافع ایران نیز همخوانی دارد.

به گفته وال‌استریت ژورنال این نامه کمی پیش از سررسیدن ۲۴ نوامبر، موعد رسیدن به توافق هسته‌ای، فرستاده شده است و می‌تواند برای ترغیب رهبر ایران به موضعی در جهت رسیدن به توافق باشد.

دستکم چهارمین باری است که آقای اوباما از زمان ورودش به کاخ سفید در سال ۲۰۰۹، به رهبر ایران نامه نوشته است.

به نوشته وال استریت ژورنال این مکاتبات نشان می‌دهد که آقای اوباما در مقابله با داعش، نقش ایران را خواه منفی یا مثبت مهم می‌داند.

به نوشته این نشریه، مقامات کاخ سفید در پاسخ پرسشهای دیپلماتهای خارجی درباره نوشتن چنین نامه‌ای، این موضوع را تکذیب نکرده‌اند.

انتشار این نامه یک روز پس از اظهارات رئیس جمهوری آمریکا درخصوص برنامه هسته‌ای ایران صورت می‌گیرد.

او که در یک کنفرانس خبری و پس از پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندوره‌ای کنگره سخن می گفت، تأکید کرد “اگر بتوانیم با ایران به توافقی خوب برسیم که بتواند جهان را متقاعد کند که ایران توانایی تولید سلاح اتمی را نخواهد داشت، آنوقت با کنگره وارد مذاکره می شویم و آنها را هم متقاعد می کنیم. اما این نیازمند یک توافق خوب است.”

آقای اوباما گفت که آمریکا و متحدانش می توانند چارچوبی به ایران پیشنهاد کنند که در آن بتواند نیازهای صلح آمیز انرژی خود را تأمین کند، اما در عین حال گفت که مذاکرات اتمی یک راه دشوار دیپلماتیک است، چرا که دو طرف به هم بی اعتماد هستند.

دو طرف براساس توافق مقدماتی شش ماهه ژنو – که برای چهار ماه اضافه تمدید شده – قصد دارند به یک توافق جامع دست یابند. این مهلت چهارماهه روز ۲۴ نوامبر به سر می‌رسد.

منبع : www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/11/141106_l45_obama_khamenei_letter

اپرا وینفری؛ ملکه دنیای رسانه – Oprah Winfrey

Oprah-Winfrey-Own-Network-(alihosseini.ir)
اپرا وینفری، ملکه شوهای تلویزیونی امریکا، آنقدر دستاورد و عنوان دارد که اگر بخواهیم تنها لیست کاملی از آن‌ها را فهرست کنیم، دیگر جایی برای پرداختن به زندگی وی باقی نمی‌ماند. ولی پرداختن به زندگی اپرا بدون شرح داستان دوران کودکی وی و چالش‌های سختی که از سر گذارنده، زندگی‌نامه‌ای ناقص است.
اپرا در سال ۱۹۵۴ از پس رابطه خارج از ازدواج دو نوجوان، در شهر کوچکی در ایالت می‌سی‌سی‌پی به دنیا می‌آید. این دو نوجوان، ورنون وینفری و ورنیتا لی، هیچ‌گاه با هم ازدواج نکردند وسرپرستی اپرا  را مادر به عهده گرفت. بعد از دو سالگی وی، مادر برای یافتن شغلی مناسب به میلواکی مهاجرت می‌کند تا پس از یافتن شغلی مناسب، اپرا را پیش خود ببرد. در این مدت تربیت اپرا بر عهده مادربزرگش قرار می‌گیرد و در مزرعه او به سر می‌برد. مادربزرگ هم در ساعات بیکاری و در سن سه سالگی اپرا، خواندن و نوشتن را به او آموزش می‌دهد.
اپرا آنقدر خواندن و نوشتن را خوب یاد می‌گیرد که وقتی در پنج سالگی به مهدکودک می‌رود، طی نامه‌ای از آموزگار می‌خواهد که وی را به کلاس اول بفرستد و معلم هم وقتی استعداد و سطح سواد او را مشاهده می‌کند، بلافاصله وی را به کلاس اول می‌فرستد و بعدتر هم با یک کلاس جهشی خواندن، وارد کلاس سوم می‌شود.
ولی این دوران زندگی آنقدر هم آرام و بی‌دردسر نبوده است. اپرا به علت وضعیت خانوادگی تا سنین نوجوانی در فقر شدید زندگی می‌کرد، به طوری در سن شش سالگی برای اولین بار یک جفت کفش می‌خرد. اما حادثه مهم‌تر وقتی است که مادر دوباره وی را برای کار  هر روز در خانه با دیگر بستگانشان تنها می‌گذارد و دوره‌ای دردناک و تاثیرگذار در زندگی اپرا آغاز می‌شود. در این زمان –که بعدتر ها خود در شوی تلویزیونی‌اش اعلام کرد- وی مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز توسط افراد فامیل و دوستان مادرش قرار می‌گیرد، و به خاطر همان ترس‌های کودکی و تهدید متجاوزان، هیچ‌گاه از این مسئله تا سال‌ها با کسی حرف نمی‌زند. این روابط ناسالم و متجاوزانه نهایتا منجر به حاملگی وی در سن چهارده سالگی می‌شود و حاصل آن به دنیا آمدن زودرس پسری می‌شود که اندک زمانی پس از تولد می‌میرد.
پس از این حادثه مادر، دختر سرکش و افسرده خود را که اکنون تحت بی‌توجهی وی از او پول می‌دزد و صرف مواد و کارهای غیرقانونی می‌کند، به نزد پدرش در نشویل می‌فرستد. پدر اپرا که سابقه ارتشی داشت و بازرگان بود، با همسر خود زندگی می‌کرد و به گفته خود اپرا شخصیتی خیلی منظم و دقیق دارد. پدر و نامادری اپرا از او پذیرایی گرمی می‌کنند و به دنبال ثبت نام و کارهای ادامه تحصیل وی می‌روند. این اولین باری است که اپرا اتاقی اختصاصی از آن خود پیدا می‌کند. در این دوران پدر به شدت برای اپرا وقت صرف می‌کند و به وی می‌آموزد که باید به دنبال آرزوهایش برود و همیشه در پی کسب موفقیت باشد.
تحت این آموزش‌ها و بعد از پایان دوره دبیرستان، اپرا وارد دانشگاه ایالتی تنسی می‌شود و در رشته هنرهای نمایشی و فن بیان تحصیل می‌کند. در همین دوره وی به عنوان بانوی شایسته سیاه پوست ایالت تنسی انتخاب می‌شود و همین امر باعث ورود او به دنیای رسانه و خبرنگاری می‌شود. اپرا کار خود را در یک ایستگاه رادیویی به نام «سیاه» شروع می‌کند و به زودی به تلویزیون راه می‌یابد و اولین شوی تلویزیونی خود به نام «مردم صحبت می‌کنند» را میزبانی می‌کند. موفقیت وی در این برنامه کوچک باعث پیشنهاد کاری از طرف «شیکاگو تی‌وی» برای اجرای شوی انحصاری خود می‌شود و اپرا در سال ۱۹۸۶ برنامه خود را کلید می‌زند.
در آن زمان در ایالات متحده، شوهای روزانه عموما پر بود از مسائل پیش پا افتاده و غیر جذاب برای مخاطبان. ولی اپرا این سیستم شو را به کلی دگرگون کرد. وی با آوردن روشی نو در اجرای تلویزیونی سعی داشت به شناخت افراد از خود و به آن‌ها برای داشتن زندگی شاد کمک کند. شیوه‌ای که اپرا مبدع آن به شمار می‌رود و اپرافیکیشن[1] نام گرفته، ناظر بر مصاحبه‌ای است که در آن مصاحبه شونده، کاملا صادقانه، به مشکلات و چالش‌های زندگی شخصی خویش می‌پردازد و از طریق بیان مشکلات، مثلا در زمینه چاقی، ارتباط جنسی بد، یا تحت سواستفاده جنسی قرار گرفتن، سعی در حل آن یا تاثیرات جانبی مخرب چنین مواردی دارد. این شیوه مصاحبه صریح اکنون شاید به پرمخاطب‌ترین نوع مصاحبه در شبکه‌های تلویزیونی تبدیل شده است.
این شیوه جدید و صداقت همدلانه اپرا در برنامه‌هایش باعث شد وی به چهره‌ای به شدت محبوب در ایالات متحده تبدیل شود و تمام برنامه‌هایش از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون باشند. البته این امر مختص امریکا نیست و محبوبیت وی در جهان نیز بی‌نظیر است، به طوری که شبکه ام.بی.سی عربستان سعودی، شوی اپرا را هر هفته پخش می‌کند و آن را از محبوب‌ترین برنامه‌های دنیای عرب معرفی کرده است. اقبال عمومی از این شو، که به مدت ۲۵سال روی آنتن بود، باعث ثروت و شهرت به اپرا شد و اکنون اپرا ثروتمندترین امریکایی افریقایی‌تبار نام گرفته که میلیاردری خود ساخته است. وی همچنین اولین زن میلیاردر سیاه‌پوست در جهان است و ثروت وی در حدود سه میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

O_Magazine_cover_0-(alihosseini.ir)

شوی اپرا نه تنها باعث مشهور و ثروتمند شدن وی شد بلکه تاثیراتی عمیق و عینی بر جامعه امریکا گذاشت. اپرا اولین نفری بود که در شوی خود از حقوق اقلیت‌های جنسی دفاع می‌کرد و باعث شد این افراد بتوانند در جامعه به راحتی خود را ابراز کنند. وی همچنین در توانمندسازی زنان، آموزش کودکان، و کمک به مردم برای شناخت و ابراز بهتر خود واقعی‌شان برنامه‌های متنوع و اثرگذاری ساخته است. مصاحبه‌های او نیز همیشه جنجالی بوده و نکته‌ یا رازی جدید از مصاحبه‌شونده مطرح کرده است. همچنین مصاحبه او با «مایکل جکسون» رکورد تعداد بیننده را در تاریخ تلویزیون با بیش از صد میلیون تماشاگر  از آن خود کرده است. در برنامه‌های اپرا حاضرین در استودیو نیز عمدتا شگفت زده می‌شوند، یکی از بزرگترین این سورپرایزها در جشن بیست سالگی برنامه بود که اپرا به هر یک از حاضرین یک ماشین صفر هدیه کرد. علاوه بر این‌ها تصمیم اپرا بر کاهش وزن و گرفتن رژیم غذایی سالم و شرکت در مسابقه ماراتون که آن را ظرف پنج ماه عملی ساخت نیز به شدت در جامعه امریکا مورد بحث قرار گرفت و اثرگذار بود.
اپرا شوی خود را در سال ۲۰۱۱ پس از ۲۵ سال و بیش از پنج هزار برنامه به پایان رساند و به دنبال تاسیس شبکه خاص خود رفت که [2]”own” نام دارد و در آن اپرا مصمم‌تر از پیش به دنبال عملی کردن ایده‌ها و فرهنگ‌سازی و پرداخت عمیق‌تر به مشکلات جامعه خویش است.
البته ثروت و شهرت اپرا هرگز مانع فراموشی رنجی که در کودکی کشیده نشد و به همین خاطر او در زمینه‌های انسان دوستانه و اجتماعی بسیار فعال است. برای مثال در سفری که در چند سال پیش به افریقای جنوبی برای دیدار نلسون ماندلا داشت، مرکز آموزشی مجهزی را برای آموزش دختران در این کشور احداث کرد. یا در زمان طوفان کاترینا در امریکا با احداث موسسه‌ای برای کمک به طوفان‌زدگان با کمک دیگر افراد، به احداث خانه‌های جدید برای آسیب دیدگان این فاجعه دست زد. اگر بخواهیم فقط لیست فعالیت‌های بشردوستانه وی را از نظر بگذرانیم، فهرستی بلند بالا را باید مطالعه کنیم ولی در وصف این کارها همین بس که اپرا تا سال ۲۰۱۲، مبلغ چهارصد میلیون دلار به خیریه‌های مختلف کمک کرده است.
کار مهم دیگری که باز ریشه در اتفاقات ناگوار دوران کودکی وی دارد، پیگیری تصویب قانونی مهم است. اپرا در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون در مجلس سنا حاضر شد و از نمایندگان خواست تا قانونی را برای مقابله با سوء استفاده جنسی از کودکان از تصویب بگذرانند. در نهایت دو سال بعد از طرح این خواسته، بیل کلینتون قانون مورد نظر که اپرا بیل(Oprah Bill) نام گرفته است[3] را امضا و اجرایی کرد. خود اپرا نیز با تاسیس سازمانی به دنبال پیگیری اجرایی شدن این قانون رفت.
فعالیت‌های هنری و فرهنگی اپرا فقط به تلویزیون محدود نمی‌شود و مجله وی نیز که اُ(O) نام دارد، با اقبال گسترده‌ای روبرو است. وی همچنین به ایفای نقش یا صداگذاری در فیلم‌های هالییودی پرداخته و حتی برای ایفای نقش در فیلم «رنگ ارغوان» ساخته استیون اسپیلبرگ، نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. آخرین فیلم روی پرده وی نیز که سال گذشته به روی پرده رفت باتلر (خدمتکار) نام دارد. تمام نقش‌هایی که توسط اپرا ایفا شده‌اند، به زندگی و فرهنگ سیاه پوستان در امریکا و مصائبی که با آن روبه‌رو بوده‌اند، اختصاص دارد. همچنین باشگاه کتاب‌خوانی او نیز از محبوبیت بالایی برخوردار است، به طوری که هر کتابی که این باشگاه معرفی می‌کند، خود را به صدر جدول پرفروش‌ها می‌رساند.
البته فعالیت اپرا محدود و منحصر به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی نیست و وی در سیاست نیز شخصیتی فعال از خود نشان داده است. برای مثال می‌توان به حضور وی در کمپین انتخاباتی باراک اوباما در دور اول و حضور در کمپین تعدادی دیگر از نامزدهای دموکرات در انتخابات‌های مجلس و سنا اشاره کرد که به عقیده عده‌ای این حمایت در پیروزی اوباما به شدت تاثیرگذار بوده است. وی در سخنرانی در کمپین انتخاباتی اوباما گفت: «دکتر مارتین لوتر کینگ فقط می‌توانست آرزو کند ولی اکنون ما می‌توانیم آرزوی او و خودمان را تحقق بخشیم و رئیس جمهوری سیاه‌پوست داشته باشیم.»
فارغ از جوایز و عنوان‌هایی که سازمان‌ها و نشریات مختلف به این بانوی موفق اعطا کرده‌اند، وی در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت مدال آزادی از رئیس جمهور ایالات متحده به خاطر خدماتش به کشور خویش شد. صرف نظر از همه این عناوین، تاثیری که اپرا بر زندگی افراد مختلف در گوشه و کنار جهان و به ویژه ایالات متحده داشته است، غیر قابل انکار و به شدت قابل تقدیر است. مردمی که اکنون آزادانه می‌توانند گرایش جنسی خود را در جامعه ابراز کنند، به فکر سلامت خود باشند، همیشه به دنبال موفقیت باشند و هویت واقعی خویش را پنهان نکنند. اپرا وینفری برای بسیاری از امریکاییان پیامبری است خود ساخته که حرف‌ها و توصیه‌هایش حاکی از تجربه‌های فراوان و زندگی پر از فراز و نشیب است و از آنجا که آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند، حرف‌های او همیشه از مقبولیت و تاثیرگذاری بالایی در جامعه برخوردارند.

15 راهکار برای کمتر غذا خوردن

علی حسینی-لاغری
دکتر حمیدرضا فرشچی- شاید شما هم یکی از افرادی هستید که می دانید که باید کمتر غذا بخورید ولی همواره می پرسید چگونه می توان کمتر غذا خورد؟ همانطور که برای هر مقوله ای یکسری نکات و راهکارها وجود دارد که انجام کارها را آسان تر می کند و در مبحث رژیم غذایی و لاغر شدن نیز راهکارهایی وجود دارند که رعایت آنها روند کاهش وزن را تسهیل می نماید. درواقع بخشی از یک رژیم غذایی لاغری  پیروی از توصیه هایی است که غذا خوردنی کمتر بدون داشتن احساس گرسنگی را تسهیل می نمایند. در اینجا ما تعدادی از توصیه های مفید و اثر بخش را به شرح زیر گرد آوری کرده ایم که می توانید از آنها بهره مند شوید:

1- غذا ها را در حجم کم و در دفعات بیشتر میل نمایید: به جای مصرف وعده های غذایی حجیم و مفصل ، غذای مصرفی تان را به وعده های غذایی کوچک در طی روز تقسیم نمایید. تقسیم کردن غذای دریافتی روزانه به سه وعده غذایی اصلی و دو- سه میان وعده سبک در طی روز راهکار خوبی است. با این روش در عین حال که احساس گرسنگی نمی کنید به طور کلی کمتر هم می خورید.

2- بلافاصله قبل از رفتن به رختخواب غذا نخورید: بسیاری افراد علیرغم اینکه در آخر شب نیازی به مصرف غذا ندارند و گرسنه نیستند و می توانند بدون خوردن خوراکی به رختخواب بروند درست قبل از خواب، به خوردن می پردازند. برای مثال می توانید با خودتان قرار بگذارید که از ساعت 9:30 به بعد چیزی نخورید. و یا در آخر شب از خوردن وعدههای غذایی سنگین بپرهیزید و به جای آن از میوه جات استفاده نمایید.

3- دندانهایتان را زود مسواک بزنید: معمولا مسواک زدن و تمیزکردن  دندان ها باعث می شود که آدم از کثیف کردن سریع آنها توسط خوراکی ها خودداری کند . برای مثال اگر شبها زودتر دندانهایتان را مسواک بزنید دیگر کمتر احتمال دارد که مجددا آنها را با خوردن خوراکی کثیف کنید.

4- قبل از صرف وعده غذایی اصلی ، قدری سالاد و سبزیجات میل نمایید: یکی از مشکلات اساسی افراد چاق حجم بالای وعده های غذایی است لذا توصیه آنست که با مصرف قدری سالاد و سبزیجات قبل از غذا تلاش کنید که زودتر سیر  شوید و کمتر غذا بخورید.

5- غذای مصرفی خود را یادداشت نمایید: شما می بایست حساب غذاهایی که در طی روزمی خورید را داشته باشید ، چرا که کم نیستند افراد چاقی که فکر می کنند غذای زیادی مصرف نمی کنند ولی وقتی برای مدتی میزان غذای خود را در طی روز یادداشت می نمایند پی می برند که چه حجمی از غذا را بدون توجه دریافت کرده اند. نوشتن غذاهای مصرفی موجب می شود که حواستان جمع باشد که در بقیه روز و یا روزهای بعد چقدر غذا می خورید و به نوعی از پرخوری جلوگیری می نماید.

6- وقتی به رستوران می روید غذای اضافه را با خود به منزل بیاورید: اگر در رستوران غذا می خورید احتمالش زیاد است که بیش از حد لازم غذا بخورید لذا می بایست یا غذای اضافه را با خود به منزل بیاورید و یا غذای خود را با شخص دیگر( مثلا دوست یا همسر یا فرزندان) شریک شوید .

7- در هنگام خرید اقلام غذایی، محتوای کالری آنها را در نظر بگیرید: وقتی برای خرید به فروشگاه می روید مقداری وقت صرف مطالعه برچسب های غذایی کنید و از محتوای مواد مغذی و میزان کالری خوراکی ها آگاه گردید. بدین شیوه عادات غذایی شما نیز اصلاح خواهد شد و ممکن است متعجب شوید از اینکه مشاهده کنید کالری انواع خوراکی ها تا چه حد متفاوت اند.

8- به آرامی غذا بخورید: وقتی که به سرعت غذا بخورید بدن شما قبل از اینکه فرصت کافی برای درک احساس سیری را داشته باشد غذای زیادی را دریافت می نماید.  به عبارت دیگر شما با تند غذا خوردن این اجازه را به مغزتان نمی دهید که احساس سیری داشته باشد و به عبارت دیگر وقتی دست از غذا می کشید که سیری مکانیکی از طریق پر شدن معده برای شما ایجاد شده باشد.

9- آب و مایعات بیشتری را در طی روز بنوشید: روزانه 6-8 لیوان آب و مایعات مصرف نمایید . اگر چه ممکن است  این توصیه به نظرتان یک توصیه نسبتا عمومی باشد  اما تجربه نشان داده است که این کاربه روند لاغری کمک زیادی خواهد کرد.

10- خودتان را با خوردن آدامس فریب دهید: برخی مواقع ما از روی عادت و یا فقط برای اینکه دوست داریم طعمی را در دهانمان احساس کنیم و یا چیزی را بجویم به سراغ خوراکی های می رویم. در این مواقع می توانید  برای کسب احساس رضایت از آدامس های بدون شکر استفاده نمایید.

11- میزان مصرف چیپس، نان، بیسکویت های نمکی و میان وعده های شور را کاهش دهید: مصرف مقادیر زیاد از غذاهای نشاسته ای و یا شور تمایل به خوردن و آشامیدن در شما را حتی بیشتر تقویت می نماید.

12- در جلوی تلویزیون غذا نخورید: در هنگامی که جلوی تلویزیون غذا بخورید تمرکز و توجه شما به غذا خوردن کاهش می یابد و و چون حواستان متوجه تماشای تلویزیون است ممکن است ناخواسته غذای زیادی را مصرف نمایید بنابراین همیشه پشت میز غذا بنشینید و تنها به غذایی که می خورید توجه داشته باشید .

13- پیاده روی و فعالیت بدنی را در الگوی زندگی روزانه خود بنگنجانید:  سعی کنید هر روز حداقل نیم ساعت پیاده روی داشته باشید و اگرهر روز نمی توانید پس حداقل چهار بار در هفته به مدت ۳۰ دقیقه پیاده روی داشته باشید.

14- از خوردن صبحانه غفلت نکنید: افرادی که صبحانه می خورند، موفقیت بیشتری را درکنترل وزن خود دارند. خوردن صبحانه قند خون را تثبیت کرده و به کنترل اشتها کمک می نماید. اگر شما صبحانه را در ساعات اولیه صبح داشته باشید از پرخوری عصر و شب جلوگیری می نمایید.

15- خواب کافی داشته باشید: بسیاری افراد ممکن است از روی گرسنگی غذا نخورند بلکه از روی خستگی به سمت غذا روی آورند و در واقع بخواهند که با غذا خوردن خستگی خود را رفع کنند در حالی که خستگی ها را باید با استراحت کافی برطرف نمود. می بایست ۷ الی ۸ ساعت خواب شبانه را به طور کامل داشته باشید

بدل حسن روحانی در سریال شاهگوش

حسن_روحانی_01

 مسعود پاکدل از عکاسان فعال در حوزه سینما با انتشار این عکس در وبلاگ خود نوشته است: تست گریمی در پشت صحنه سریال شاهگوش
شاید به زودی شاهد ظهور این کاراکتر باشیم و شاید هم فقط یک سرگرمی بین پشته صحنه کاران بوده
به هر حال قبلا یکی از هنرپیشه های ایرانی رو به خاطر شباهت اش به احمدی نژاد، ممنوع التصویر کرده بودن و بعد از اتمام ریاست جمهوری ایشان، این هنرپیشه گفته اگر احمدی نژاد دوست داشته باشه و اجازه بده ، نقش اون رو بازی می کنه.

 

من این سیاست و شریعت رو نمی فهمم

Ali_Hosseini_Aragh_jang_Amrika_01
اصلا به پشت صحنه جنگ ها کاری ندارم
اصلا به اینکه که ما رو حمایت کرد، کی حین حمایت، خیانت کرد و …
کاری ندارم ما چندین سال به عراق جنگیدیم کلی از بچه های امروز، پدران خودشون رو در جنگ از دست دادن
کلی از بچه ها امروز لطمه های روحی نداشتن پدرشون رو به دوش می کشن
کلی از زنان، بیوه شدن و مجبور به ازدواج دوم و قبول اثرات اغلبا سوء این ماجرا شدن
کلی پدران و مادران، تنها فرزند و یا فرزندان خودشون رو از دست دادن
کلی جانباز و شیمیایی شده توی کشور داریم
کلی خسارتهای غیر قابل جبران و یا سنگین به ما وارد شد و …
الان با عراق دوست هستیم
الان از مواضع داخلی و بین المللی اونها دفاع می کنیم
الان برادر دینی ما شدن و صد البته که می دونید هیچ وقت این دو کشور به واقع با هم دوست نخواهند بود
اما اونطرف داستان!
آمریکایی ها چقدر از ما رو کشتن؟
آمریکایی ها اگر از عراق در زمان جنگ حمایت می کردن و الان به همین دلیل محکوم به دشمنی با ما هستن، خب ما که الان به عراقی ها دوست هستیم،
با قاتل اصلی دوست هستیم، با کسی که واقعه شلمچه رو ساخت دوست هستیم، خب با حامی اون هم دوست باشیم.!
از دوستی با عراق به چی می رسیم؟
از دوستی با آمریکا به چی می رسیم ؟
چرا اینطوریه دنیا؟
مقلا آمریکا زد ژاپن و بالا و پایین کرد . رسما ژاپن فنا شد. اما الان چرا با هم رابطه دارن؟
هر چی که هست، یه جای کار می لنگه
با برادر دینی خودمون می چنگیم و کشته و زخمی می دیم و هزار تا داستان، بعد سیاست ایجاب می کنه که با هم دوست باشیم.
اون همه جوون چی شدن پس؟
چرا اون موقع لازم بود بجنگیم؟
چرا الان لازمه دوست باشیم؟
چرا این وسط با آمریکا دشمنیم؟

ردپای اطرافیان احمدی‌نژاد در لیست بدهکاران‌ بانکی/جمع‌آوری بیت المال برای رأی‌آوری احمدی‌نژاد

Ali_Hosseini_Ahmadinezhad_01
عضو کمیسیون امنیت‌ملی و سیاست‌خارجی مجلس، با بیان اینکه تعدادی از بدهکاران بزرگ بانکی اطرافیان و منصوبان احمدی‌نژاد هستند، گفت: این افراد با جمع‌آوری منابع اعتباری به‌دنبال صرف این بودجه‌ها در زمان انتخابات برای رأی‌آوری احمدی‌نژاد هستند
عوض حیدرپورشهرضایی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری خانه ملت، گفت:‌ بانک مرکزی اخیرا در نامه‌ای اسامی بدهکاران بزرگ بانکی را به قوه قضائیه اعلام کرده که بر اساس شنیده‌ها بخش عمده‌ای از این افراد اطرافیان و منصوبان احمدی‌نژاد هستند، که قطعا این موضوع به عنوان یک مسئله بزرگ باید از سوی دستگاه قضا پیگیری شود.
نماینده مردم شهرضا در مجلس شورای اسلامی، با اشاره به تحرکات اخیر اطرافیان دولت نهم و دهم برای آماده‌سازی جهت حضور دوباره احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم، ادامه داد: به نظر می‌رسد که این افراد با جمع‌آوری منابع اعتباری به‌ویژه وام‌های کلان به‌دنبال صرف این بودجه‌ها در زمان انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری برای رأی‌آوری احمدی‌نژاد هستند.
حیدرپورشهرضایی ادامه داد: از طرف دیگر این افراد منتسب به دولت گذشته، زمانی وام گرفتند که دلار حدود یک‌هزار تومان بود که این موضوع به این معنی است که دارایی این افراد از دریافت‌ها وام‌ها چند برابر شده است.
این نماینده مردم در مجلس نهم، افزود: دستگاه‌های امنیتی و قضایی باید به صورت جدی به اقدامات و اتهامات اقتصادی دولت نهم و دهم رسیدگی کرده و از هزینه‌کرد بیت‌المال در عرصه‌های انتخاباتی از سوی اطرافیان احمدی‌نژاد جلوگیری کنند.
وی با بیان اینکه در لیست ارائه شده بانک مرکزی درباره بدهکاران بزرگ بانکی، اسامی سرشناسی وجود دارند، تصریح کرد: قطعا فساد اقتصادی موجب بروز مفاسد سیاسی و اجتماعی می‌شود.
عضو کمیسیون امنیت‌ملی و سیاست‌خارجی مجلس، با بیان اینکه مفاسد اقتصادی ام الفساد مفاسد در کشور هستند، افزود: نمایندگان مجلس قطعا به‌دنبال رسیدگی هر چه سریع‌تر پرونده مفاسد اقتصادی و معوقات بزرگ بانکی از سوی دستگاه قضا هستند

مراجعة إتش تى سي مينى

تلقّى العرب الكتابة وهي على حالة من البداوة الشديدة، ولم يكن لديهم من أسباب الاستقرار ما يدعو إلى الابتكار في الخط الذي وصل إليهم، ولم يبلغ الخط عندهم مبلغ الفن إلا عندما أصبحت للعرب دولة تعددت فيها مراكز الثقافة ونافست هذه المراكز بعضها بعضاً على نحو ما حدث في الكوفة والبصرة والشام ومصر؛ فاتجه الفنان المسلم للخط يحسّنه ويجوّده ويبتكر أنواعاً جديدة منه.

وقد كان العرب يميلون إلى تسمية الخطوط بأسماء إقليمية لأنهم استجلبوها من عدة أقاليم فنسبوها إليها مثلما تنسب السلع إلى أماكنها؛ لذلك عُرف الخط العربي قبل عصر النبوة بالنبطي والحيري والأنباري، لأنه جاء إلى بلاد العرب مع التجارة من هذه الأقاليم. وعندما استقرّ الخط العربي في مكة والمدينة وبدأ ينتشر منها إلى جهات أخرى عُرف باسمَيهما المكي والمدني.

إلا أن الخط العربي لم يقدّر له أن ينال قسطاً من التجديد والإتقان إلا في العراق والشام، بعد أن فرغ المسلمون إلى التجويد والإبداع فيه بعد أن فتح الله عليهم البلاد، وأصبحت لهم عمارة وفنون، واحتاجوا إلى الدواوين. وما يقال عن العراق يمكن أن يقال عن الشام كذلك؛ فقد اتسعت رقعة الدولة في العصر الأموي، وأصبحت دمشق عاصمة الأمويين، وظهر في هذا العصر الترف والميل إلى البذَخ والتحضر، ونشطت حركة العمران، فظهرت الكتابات على الآنية والتحف، واعتُني بكتابة المصاحف وزَخرفتها.

وفي العصر العباسي ترسّخت الكتابة وازدهرت الخطوط وتنوعت واختص كل إقليم بنوع من الكتابة. وجدير بالذكر أن الأقلام (الخطوط) في ذلك العصر كانت تسمى بمقاديرها كالثلث والنصف والثلثين، كما كانت تنسب إلى الأغراض التي كانت تؤدّيها كخط التوقيع، أو تضاف إلى مخترعها كالرئاسي نسبة إلى مخترعه. ولم تَعد الخطوط بعد ذلك تسمى بأسماء المدن إلا في القليل النادر.

وكما جعل المصريون كتابتهم على ثلاثة أنواع: الهيروغليفي (الكهنوتي)، والهيراطيقي (الدواويني)، والديموطيقي (الشعبي). كذلك كان الأمر في خطوط العصر العباسي، فكان لكل خط اختصاصات معينة، ومن ذلك قلَم الطومار: وكان مخصصاً لتوقيع الخلفاء والكتابة إلى السلاطين؛ ومختصر الطومار وكان لكتابة اعتماد الوزراء والنواب والمراسم؛ وقلَم الثلثين وهو لكتابة الرسائل من الخلفاء إلى العمال والأمراء في الولايات؛ وقلم المدور الصغير وهو لكتابة الدفاتر، ونقل الحديث والشعر؛ وقلَم المؤامرات لاستشارة الأمراء ومناقشتهم؛ وقلَم العهود لكتابة العهود والبيعات؛ وقلَم الحرم للكتابة إلى الأميرات؛ وقلم غبار الحلية لكتابة رسائل الحمام الزاجل.

[review]

صفحه اختصاصی ایران در سایت فیفا

من خودم فوتبالی نیستم ( اصلا نیستم ) اما نمی دونم چرا طرفداری تیم استقلال رو می کنم. شاید از رنگ آبی خوشم میاد.
به هر حال برای اونایی که دوست دارن بازی های ایران رو توی سایت فیفا دنبال کنن و اخبارهای بازی ایران رو پیگیری کنن، این صفحه رو براتون می زارم

لینک صفحه : http://www.fifa.com/worldcup/teams/team=43817/index.html 

alihosseini_fifa2014_iran

کلیپی سرشار از احساسات و انرژی

این کلیپ رو چندبار دیدم و بارها و بارها و دیدم و باز هم اگر ببینم خسته نمی شم.
آنچنان آرامش، انرژی و زیبایی رو در این کلیپ جذب می کنم که واقعا وصف پذیر نیست.
جاری ساختن امید، زندگی و ایمان به بودن رو توی این کلیپ احساس می کنم.
اینکه چقدر کوشش می کنن تا دنیای یکی رو شاد کنن. این که چقدر دیگری برای اونها ارزشمند هست. اینکه گاهی یادمون باشه تو همه جای دنیا آدمها نیاز به دیده شدن دارن.
برام زیباست که مردی با این احساسات ظریف توی دنبا وجود داره و خدا می دونه چقدر تو زندگی اش احساس نیازهایی داره که این صحنه  و انرژی اون بیشتر از تصورش بوده و بلافاصله و قبل از هر حرفی، اشک می ریزه.
اینکه وقتی داورها و تماشاچی این ظرافت رو توی اون می بینن، اون رو به منزله ضعف اش نمی دونن و از همین نقطه بهش حمله نمی کنن.
مادری که کنار این مرد هست و از پیشرفت پسراش اینچنین ذوق می کنه.
شاید این فیلم کنار خیلی از کلیپ های دیگه چیز خاص تر و حرفه ای تر نداشته باشه، اما من اون رو فقط به خاطر احساس خاصی که بهم داد، برای نمایش گذاشتم توی سایتم. ( اگر خواستید می تونید ببینیدش )

[jwplayer mediaid=”1503″]

مردم ایران زامبی شده‌اند

AliHosseini_zambi

زامبی

این متن رو توی فیس بوک یا به قول بعضی ها ( یک شبکه اجتماعی ) خوندم
متن اش متن دردناکی هست اما دردناک تر از اون اینکه رفتم تو فکر و دیدم زیاد هم اشتباه نیست و یا به عبارتی فکر کنم حتی همه اش هم درست باشه .
متن رو بخوندید لطفا:
مردم ایران زامبی شده اند
یک چراغ جادو را مقابل مردم دنیا بگیرید و به آنها بگویید که غول داخل آن یک آرزویشان را برآورده می کند. هر فردی از هر کشوری آرزوی متفاوت خواهد داشت. یکی بوگاتی می خواهد و دیگری کشتی تفریحی دوست دارد، یکی می گوید هواپیمای شخصی و یکی کاخی بزرگ را طلب می کند و یکی هم می خواهد صاحب یک سایت مانند فیس بوک باشد و شاید کسی هم می خواهد نخستین فضانوردی باشد که قدم روی مریخ گذاشته است.
حالا همان چراغ جادو را مقابل مردم ایران بگیر. نفر نخست پول زیاد می خواهد، آن یکی پول فراوان می خواهد، یکی دیگر پول هنگفت می خواهد، آن یکی 3000 میلیارد طلب می کند و یکی دیگر می گوید می خواهد بین فامیل پولدارترین باشد و هرگز ثروت کسی از او بالاتر نرود. بیشتر مردم ایران، آرزویی ندارند. آنها می خواهند هر مشکلی را با پول حل کنند و هر چیزی را با سرمایه گذاری مستقیم مالی به دست بیاورند. آنها حتی اگر سلامتی یکی از اعضای خانواده شان را می خواهند، با خدا و بزرگان معامله مالی می کنند: «اگر شفا پیدا کند، 500 تومن می گذارم کنار…». تعریف خیلی از آنها از «نذر کردن»، ارائه پیشنهاد مالی به آسمان است. کسی نذر نمی کند که اگر مشکلش حل شد، بعد از آن تا جایی که می تواند دروغ گویی یا غیبت کردن را کنار بگذارد. آنها برای ادای نذر خود گوسفند می کشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدارتر از خودشان تقسیم می کنند و کله پاچه اش را هم صبح نخستین روز تعطیل با خوشحالی و سنگک تازه میل می کنند.
اگر می خواهند بقیه دوست شان داشته باشند، خودشان را پولدار جلوه می دهند و اتومبیل های مدل بالا سوار می شوند تا دیگران عاشق شان شوند. آنها می دانند اگر دوست و فامیل احساس کنند که وضع شان مناسب نیست، طردشان می کنند؛ پس وانمود می کنند که دغدغه مالی ندارند. وقتی توی میهمانی می نشینند، درباره قیمت جدید خودروها می پرسند و می گویند که قصد دارند یکی بخرند، اما این در حالی است که هرگز پولی برای این کار ندارند. آنها چنان در پی چشم وهم چشمی هستند که یک کارگر ساده کارخانه خانه پدری خود را می فروشد و به اجاره نشینی روی می آورد تا همسرش بتواند به فامیل خود بگوید که سانتافه سوار می شوند.
بیشتر مردم ایران تاجران خانگی هستند. آنها طلای اندوخته دارند، دلار و یورو خریده اند یا در پی افزایش سود حساب بانکی خود هستند، پس هر روز در سه نوبت صبح، ظهر و عصر، قیمت ارز و سکه را پیگیری می کنند و با شنیدن آن سوت می کشند و نچ نچ می کنند، چون نگران سرمایه خود هستند. مردم ایران آرامش ندارند. آنها به این اعتقاد ندارند که هر کسی باید هماهنگ با درآمد خود زندگی کند. آنها ابتدا یخچال سایدبای ساید را نمادی از ثروت می دانستند و سپس به تلویزیون های تخت روی آوردند. بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را می پردازند که به آن نیازی ندارند. آنها پارکینگ ندارند، اما اتومبیل گران قیمت می خرند و نیمه شب با شنیدن صدای آژیر دزدگیر از خواب می پرند و با عجله خودشان را به پشت پنجره می رسانند و پایین را نگاه می کنند.
مردم ایران، ثروتمندترین ملت جهان هستند، اما همیشه ناله می کنند که پول ندارند. آن ها خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت آن در جهان می خرند و جدیدترین گوشی های موبایل و تبلت ها را به دست می گیرند. در عسلویه، گوشی های کارگران از موبایل مهندسان جدیدتر و گران تر است.
مردم ایران مانند زامبی ها زندگی می کنند. زامبی، انسانی است که هدف و آرزو ندارد و فقط صبح را به شب می رساند و شب خود را به صبح روز بعد پیوند می زند. زامبی، معنای عشق و دوست داشتن را نمی فهمد. همان زامبی ها پشت میز می نشینند تا برای دیگران تصمیم بگیرند. چیزی که مردم ایران آن را «زندگی» معنی کرده اند، زندگی نیست. آنها یکدیگر را دوست ندارد. بیشتر آنها زامبی هستند. زامبی ها، پول پرست هایی هستند که روی هر چیزی قیمت می گذارند و زندگی را فقط از زیر گلو تا سر زانوهایشان می بینند.
فقط زامبی ها هستند که در استادیوم و پارک به تماشای اعدام می نشینند. زامبی ها هستند که وقتی پشت فرمان اتومبیل می نشینند وحشی می شوند و با خوی حیوانی خود رانندگی می کنند. تنها زامبی ها هستند که کارخانه تاسیس می کنند و آب کاه را داخل شیشه می ریزند و به جای آبلیمو روانه بازار می کنند. زامبی ها هستند که پراید را تولید می کنند و می خرند و سوار می شوند و خودشان و دیگران را می کشند. زامبی ها، کودکان را نمی بینند و نمی خواهند به این اهمیت بدهند که فکر و شعور و استعداد فرزندان شان چطور رشد خواهد کرد.
بعد از 14 سال خبرنگاری، از کشتن بزرگسالان زامبی خسته شده ام. می خواهم تلاش کنم تا کودکان امروز، زامبی های آینده نباشند. به همین دلیل از 23 بهمن ماه شغلم را تغییر می دهم تا بتوانم با تمام توان و انرژی که دارم، برای بچه ها وقت بگذارم. تمام تجربیاتی که در این سال ها کسب کردم را در این راه به کار می گیرم تا کودکان زامبی نشوند. می دانم که زامبی ها مقابل من ایستادگی خواهند کرد، اما شات گان برای همین مواقع ساخته شده است.

مراجعة جهاز سامسونج جلاكسي إس 5

تلقّى العرب الكتابة وهي على حالة من البداوة الشديدة، ولم يكن لديهم من أسباب الاستقرار ما يدعو إلى الابتكار في الخط الذي وصل إليهم، ولم يبلغ الخط عندهم مبلغ الفن إلا عندما أصبحت للعرب دولة تعددت فيها مراكز الثقافة ونافست هذه المراكز بعضها بعضاً على نحو ما حدث في الكوفة والبصرة والشام ومصر؛ فاتجه الفنان المسلم للخط يحسّنه ويجوّده ويبتكر أنواعاً جديدة منه.

وقد كان العرب يميلون إلى تسمية الخطوط بأسماء إقليمية لأنهم استجلبوها من عدة أقاليم فنسبوها إليها مثلما تنسب السلع إلى أماكنها؛ لذلك عُرف الخط العربي قبل عصر النبوة بالنبطي والحيري والأنباري، لأنه جاء إلى بلاد العرب مع التجارة من هذه الأقاليم. وعندما استقرّ الخط العربي في مكة والمدينة وبدأ ينتشر منها إلى جهات أخرى عُرف باسمَيهما المكي والمدني.

إلا أن الخط العربي لم يقدّر له أن ينال قسطاً من التجديد والإتقان إلا في العراق والشام، بعد أن فرغ المسلمون إلى التجويد والإبداع فيه بعد أن فتح الله عليهم البلاد، وأصبحت لهم عمارة وفنون، واحتاجوا إلى الدواوين. وما يقال عن العراق يمكن أن يقال عن الشام كذلك؛ فقد اتسعت رقعة الدولة في العصر الأموي، وأصبحت دمشق عاصمة الأمويين، وظهر في هذا العصر الترف والميل إلى البذَخ والتحضر، ونشطت حركة العمران، فظهرت الكتابات على الآنية والتحف، واعتُني بكتابة المصاحف وزَخرفتها.

وفي العصر العباسي ترسّخت الكتابة وازدهرت الخطوط وتنوعت واختص كل إقليم بنوع من الكتابة. وجدير بالذكر أن الأقلام (الخطوط) في ذلك العصر كانت تسمى بمقاديرها كالثلث والنصف والثلثين، كما كانت تنسب إلى الأغراض التي كانت تؤدّيها كخط التوقيع، أو تضاف إلى مخترعها كالرئاسي نسبة إلى مخترعه. ولم تَعد الخطوط بعد ذلك تسمى بأسماء المدن إلا في القليل النادر.

وكما جعل المصريون كتابتهم على ثلاثة أنواع: الهيروغليفي (الكهنوتي)، والهيراطيقي (الدواويني)، والديموطيقي (الشعبي). كذلك كان الأمر في خطوط العصر العباسي، فكان لكل خط اختصاصات معينة، ومن ذلك قلَم الطومار: وكان مخصصاً لتوقيع الخلفاء والكتابة إلى السلاطين؛ ومختصر الطومار وكان لكتابة اعتماد الوزراء والنواب والمراسم؛ وقلَم الثلثين وهو لكتابة الرسائل من الخلفاء إلى العمال والأمراء في الولايات؛ وقلم المدور الصغير وهو لكتابة الدفاتر، ونقل الحديث والشعر؛ وقلَم المؤامرات لاستشارة الأمراء ومناقشتهم؛ وقلَم العهود لكتابة العهود والبيعات؛ وقلَم الحرم للكتابة إلى الأميرات؛ وقلم غبار الحلية لكتابة رسائل الحمام الزاجل.

[review]

مراجعة جهاز سامسونج جلاكسي نوت

الخط العربي من البداوة إلى الفنون

تلقّى العرب الكتابة وهي على حالة من البداوة الشديدة، ولم يكن لديهم من أسباب الاستقرار ما يدعو إلى الابتكار في الخط الذي وصل إليهم، ولم يبلغ الخط عندهم مبلغ الفن إلا عندما أصبحت للعرب دولة تعددت فيها مراكز الثقافة ونافست هذه المراكز بعضها بعضاً على نحو ما حدث في الكوفة والبصرة والشام ومصر؛ فاتجه الفنان المسلم للخط يحسّنه ويجوّده ويبتكر أنواعاً جديدة منه.

وقد كان العرب يميلون إلى تسمية الخطوط بأسماء إقليمية لأنهم استجلبوها من عدة أقاليم فنسبوها إليها مثلما تنسب السلع إلى أماكنها؛ لذلك عُرف الخط العربي قبل عصر النبوة بالنبطي والحيري والأنباري، لأنه جاء إلى بلاد العرب مع التجارة من هذه الأقاليم. وعندما استقرّ الخط العربي في مكة والمدينة وبدأ ينتشر منها إلى جهات أخرى عُرف باسمَيهما المكي والمدني.

إلا أن الخط العربي لم يقدّر له أن ينال قسطاً من التجديد والإتقان إلا في العراق والشام، بعد أن فرغ المسلمون إلى التجويد والإبداع فيه بعد أن فتح الله عليهم البلاد، وأصبحت لهم عمارة وفنون، واحتاجوا إلى الدواوين. وما يقال عن العراق يمكن أن يقال عن الشام كذلك؛ فقد اتسعت رقعة الدولة في العصر الأموي، وأصبحت دمشق عاصمة الأمويين، وظهر في هذا العصر الترف والميل إلى البذَخ والتحضر، ونشطت حركة العمران، فظهرت الكتابات على الآنية والتحف، واعتُني بكتابة المصاحف وزَخرفتها.

وفي العصر العباسي ترسّخت الكتابة وازدهرت الخطوط وتنوعت واختص كل إقليم بنوع من الكتابة. وجدير بالذكر أن الأقلام (الخطوط) في ذلك العصر كانت تسمى بمقاديرها كالثلث والنصف والثلثين، كما كانت تنسب إلى الأغراض التي كانت تؤدّيها كخط التوقيع، أو تضاف إلى مخترعها كالرئاسي نسبة إلى مخترعه. ولم تَعد الخطوط بعد ذلك تسمى بأسماء المدن إلا في القليل النادر.

وكما جعل المصريون كتابتهم على ثلاثة أنواع: الهيروغليفي (الكهنوتي)، والهيراطيقي (الدواويني)، والديموطيقي (الشعبي). كذلك كان الأمر في خطوط العصر العباسي، فكان لكل خط اختصاصات معينة، ومن ذلك قلَم الطومار: وكان مخصصاً لتوقيع الخلفاء والكتابة إلى السلاطين؛ ومختصر الطومار وكان لكتابة اعتماد الوزراء والنواب والمراسم؛ وقلَم الثلثين وهو لكتابة الرسائل من الخلفاء إلى العمال والأمراء في الولايات؛ وقلم المدور الصغير وهو لكتابة الدفاتر، ونقل الحديث والشعر؛ وقلَم المؤامرات لاستشارة الأمراء ومناقشتهم؛ وقلَم العهود لكتابة العهود والبيعات؛ وقلَم الحرم للكتابة إلى الأميرات؛ وقلم غبار الحلية لكتابة رسائل الحمام الزاجل.

[review]

مراجعة سونى ريكس 100 عدسة افضل

[review]

يظن كثيرون خطأً أن الخط الكوفي قد نشأ في الكوفة، لذلك قد نسب إليها. والواقع أن هذا الخط الكوفي قد سُمي بهذا الاسم لعناية الكوفة به وليس لأنه نشأ فيها؛ حيث ازدادت حركة تهذيبه وتجميل حروفه وبهذا انفرد باسم “الخط الكوفي”. وأرجح الأقوال في تاريخ الخط الكوفي أنه اشتُقّ من الخط الحيري أو الأنبارى، وسبب تسميته بعد ذلك بالخط الكوفي لأنه خرج وانتشر في مدينة الكوفة إلى أنحاء مختلفة من العالم الإسلامي مع الجنود الفاتحين، وذلك في عصر ازدهار الكوفة.

وقد كان للكوفة نوعان أساسيان من الخطوط؛ نوع يابس ثقيل كان يسمى “الخط التذكاري”، وكان يستخدم في الكتابة على المواد الصلبة كالأحجار والأخشاب، ويتميز بالجمال والزخرفة، وكان يخلو أحياناً من النقط وترابط الحروف. ونوع ليّن تجري به اليد في سهولة، وهو الخط الذي انتهى إلى الكوفة من “المدينة” وكان يسمى “خط التحرير”، وكان مخصصاً للمكاتبات والتدوين والتأليف.

وقد نتج من المزج بين الخطين نوع ثالث يتصف بالرصانة والجمال، وهو “خط المصاحف” الذي يجمع بين الجفاف والليونة. وظل هذا الخط هو الخط المفضَّل طيلة القرون الثلاثة الهجرية الأولى.

وقد استنبطت من الخط الكوفي أنواع فنية وزخرفية، قسّمها مؤرّخو الفنون الإسلامية إلى “الكوفي البسيط”، و”الكوفي المورق”، و”الكوفي المضفر المترابط”، و”الكوفي المهندس”.

سرمربی تیم فوتبال زنان ایران در فرانسه مربی مردان شد

AliHosseini_helena_costa_getty_nocredit

هلنا کاستا، سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال زنان ایران، مربی تیم فرانسوی فوتبال مردان کلرمون فوت شد. این بالاترین موقعیت مربی‌گری در دنیای فوتبال مردان است که به یک زن سپرده می‌شود.
خانم کاستا از سال ۲۰۱۲ سرمربی تیم ملی فوتبال زنان ایران بوده است. او پیش‌تر هدایت تیم ملی زنان قطر و چند تیم باشگاهی را بر عده داشت.
این مربی ۳۶ ساله که سابقه مربیگری تیم جوانان بنفیکا را به عهده داشته از انتهای فصل رسما به کلرمون خواهد پیوست.
باشگاه تیم کلرمون که در لیگ دوی فرانسه قرار دارد با اعلام این خبر گفت: این مساله باید باشگاه را وارد دوره‌ای جدید کند.
پیش‌ از خانم کاستا، بالاترین رتبه‌ای که در فوتبال مردان به زن‌ها سپرده شده بود، مربیگری تیم ایتالیایی ویتربیس بود که در سال ۱۹۹۹ برای دو بازی به کارولینا موریکا سپرده شد. ویتربیس در سری C۱ ایتالیا رقابت می‌کرد.
خانم کاستا بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ برای سلتیک استعدادیابی می‌کرده است.
سخنگوی باشگاه سلتیک در مورد هلنا کاستا می‌گوید: “او کارش را در باشگاه ما بسیار عالی انجام داد و می‌دانم که با ما کار کرد، با تعهد و فداکاری کار در باشگاه جدیدش را هم در بالاترین کیفیت به انجام خواهد رساند.”
نجات بلقاسم، وزیر امور زنان، جوانان و ورزش فرانسه در واکنشی به این خبر در توئیترش نوشت: “آفرین به کلرمون فوت برای درک این مطلب که موقعیت دادن به زنان، آینده فوتبال حرفه‌ای است.”
ورونیک سولیه، رئیس باشگاه حامیان، کلرمون در مورد این خبر گفت: “اول که بیانیه باشگاه را خواندیم تعجب کردیم، اما خوب که فکر می‌کنیم می‌بینیم که این خبر ما را خوشحال می‌کند.”
او در ادامه افزود: بنا به گفته مربیان دیگر، مدیریت پسرها در تیم میتواند مشکل باشد، تحت تعلیم مربی زن امکان این هست که کارشان را خیلی جدی نگیرند.
هلنا کاستا ۱۳ سال هدایت تیم جوانان نفیکا را بر عهده داشت. او همچنین برنده دو عنوان قهرمانی در لیگ فوتبال زنان شده است و تیم اودیولاس را در سال ۲۰۰۹ به قهرمانی لیگ دسته دو پرتغال رساند و باعث ارتقاء این تیم به دسته بالاتر شد.
تیم ملی فوتبال زنان قطر در سال ۲۰۱۲ با مربیگری هلنا کاستا با پیروزی ۴-۱ مقابل مالدیو به اولین موفقیت بین‌المللی رسید. اما در عین حال در رساندن تیم ملی فوتبال زنان ایران به جام جهانی ۲۰۱۵ ناموفق عمل کرد.
کلرمونت فوت، چهاردهمین تیم لیگ دسته دو فوتبال فرانسه است.

منبع : BBC فارسی

۱۰ رمز موفقیت به روایت ریچارد برانسون

علی حسینی-ریچارد برانسون 01

ریچارد برانسون در شانزده سالگی تحصیل را رها کرد و با کمک یکی از دوستانش مجله “دانش آموز” را راه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی “ویرجین رکوردز” را تاسیس کرد و مؤسس شرکت “ویرجین گروپ” هم هست. او در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی “ویرجین آتلانتیک” را به وجود آورد و دهه ۱۹۹۰ شاهد “ویرجین موبایل” و “ویرجین ترین” نیز بود.
او یکی از موفق ترین بازرگانان در انگلستان و نمادی از کارآفرینی است. جدیدترین پروژه او “ویرجین گلکتیک” است که او امیدوار است روزی به یک شرکت گردشگری فضایی بدل شود.
این شما و این ده درس برتر او برای موفق بودن:
۱ – رویاهایتان را دنبال کنید و به خود شک نکنیدرؤیاهای خود را دنبال کنید، درگیر زندگی و چیزهای جدیدی شوید که برایتان جالب است. اگر می‌خواهید کار و کسبی به راه بیاندازید، مطمئن شوید که درباره سرگرمی مورد علاقه یا موضوعی باشد که برایتان جذاب است.
این‌طوری زندگی بهتری خواهید داشت. هدفتان انجام کاری، صرفاً برای پول درآوردن، نباشد.

علی حسینی-ریچارد برانسون 02

برانسون برای مجله خود برای افراد و مشاهیر بسیاری نامه فرستاد و بسیاری از آن‌ها دعوت او برای مصاحبه را پذیرفتند

فکر می‌کنم خیلی از افراد ایده‌های خیلی خوبی در ذهن دارند، ولی افراد اندکی می‌روند و واقعاً ایده‌هایشان را اجرا می‌کنند.
خیلی افراد هستند که به این فکر می‌کنند که حتماً فرد دیگری قبلاً این کار را کرده، یا هیچ وقت نمی‌توانی پول لازم برای این کار را فراهم کنی و یا اینکه در زندگی نباید خطر کرد.
دست آخر کسانی شانس یک زندگی هیجان انگیز و پر ارزش را خواهند داشت که می‌گویند همین الان می‌روم و این کار را می‌کنم.
۲ – یک تغییر مثبت بوجود بیاورید و یک کار خوب بکنیداگر می‌خواهید یک کارآفرین بشوید، اولین چیز لازم این است که ایده ای داشته باشید که بتواند تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کند. کسب و کار یعنی همین.
اگر صاحب کار و کسبی باشید، در موقعیتی هستید که بتوانید تغییرات بزرگی در این دنیا ایجاد کنید.
به نظر من این برای کارمندان یک شرکت هم خوب است، که از کار کردن در شرکتی که می‌دانند در دنیا کارهای خوبی انجام می‌دهد لذت ببرند.
۳ – به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشیدشما قطعاً باید به ایده‌های خود ایمان داشته باشید. اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقمند کنید.

علی حسینی-ریچارد برانسون 03

شرکت موسیقی برانسون در ابتدا کار خود را با پذیرش سفارش‌های پستی آغاز کرد

اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود.
اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب هایتان بهتر باشد.
۴ – لذت ببرید و هوای تیم تان را داشته باشیدمن ۱۰۰ درصد معتقدم که لذت بردن از کار بسیار مهم است، و اگر از کاری لذت نمی برید یعنی وقت آن رسیده که به سراغ کار دیگری بروید. از راس تا پایین چرخه اداری باید از کارشان لذت ببرند تا فضای کاری دلچسبی ایجاد شود.
اطمینان حاصل کنید که کسانی شرکت شما را اداره می‌کنند که عمیقاً به مردم اهمیت می‌دهند، به بهترین جنبه افراد دقت می‌کنند و در عوض انتقاد کردن، تشویق می‌کنند.
انسان‌ها چندان هم با گل‌ها فرق نمی‌کنند. اگر به یک گل آب بدهید شکوفا می‌شود و اگر آب ندهید، می خشکد و می‌میرد، من معتقدم که انسان‌ها هم همین گونه اند.
۵ – بیخیال نشویدبیخیال نشدن اهمیت بسیار زیادی دارد. در ماجراهایی که من داشته‌ام، مثلاً وقتی می‌خواستم با بالن از اقیانوس آرام بگذرم، موقعیت های بسیاری بوده که در آن‌ها فکر کنم احتمال زنده ماندنم ناچیز است.

علی حسینی-ریچارد برانسون 04

برانسون در سال ۱۹۸۹، آویزان به پایین یک هلیکوپتر وارد جزیره نکر شد تا با همسرش جون تمپلتن ازدواج کند

کارآفرینی بی شباهت به ماجراجویی نیست. شما با موقعیت های بسیاری روبرو خواهید شد که راه پس و پیش ندارید و باید روز و شب کار کنید تا به مشکلات مختلفی که سر راه یک شرکت قرار می‌گیرد غلبه کنید. روز بعد خود را جمع و جور کنید و سراغ کارهای دیگر بروید.
فکر می‌کنم من نسبتاً در مواجهه با شکست موفق باشم؛ معمولاً نمی‌گذارم ذهنم را برای بیش از یکی دو ساعت مشغول کند و هر آنچه در توانم باشد را صرف پرهیز از اشتباهات گذشته می‌کنم.
۶ – لیست های متعدد درست کنید و برای خود چالش های جدید ایجاد کنیدمن لیست های بسیاری برای خودم تهیه می‌کنم، چون فکر می‌کنم توجه به جزئیات کوچک است که یک شرکت استثنایی را از یک شرکت متوسط متمایز می‌کند. جزئیات خیلی مهم است و من فکر می‌کنم تعیین چالش ها و اهداف جدید برای خود هم مهم است.
معتقدم که ابتدای سال زمان خوبی است برای اینکه اهداف پیش روی خود در طول سال را بنویسید. اگر خود را سازماندهی نکنید و آنچه می‌خواهید بدست بیاورید را ننویسید، خطر آن وجود دارد که زمان از چنگتان برود و چیزی زیادی به دست نیاورده باشید.
۷ – برای خانواده تان زمان بگذارید و سپردن کارها به دیگران را بیاموزیدیکی از اولین کارهایی که به عنوان یک کارآفرین باید کرد، آموختن هنر سپردن کارها به دیگران است. کسانی را پیدا کنید که در اداره روزانه یک شرکت از شما بهتر باشند و با این کار وقت خود را، برای فکر کردن به موضوعات مهم‌تر و وقت گذراندن با خانواده، آزاد کنید.

علی حسینی-ریچارد برانسون 05

برانسون دو فرزند دارد: هالی و سام

این کار، مخصوصاً اگر فرزند دارید، خیلی مهم است. آنها تنها چیزی هستند که وقتی شما بروید از شما باقی می‌ماند.
من می‌دانم که کارآفرین موفقی ام، ولی مطمئن نیستم که می توانستم مدیر خیلی موفقی هم باشم. ذهن من همیشه به آینده فکر می‌کند و به ساختن چیزهای جدید فکر می‌کنم.
فکر می‌کنم بهتر است به مجرد اینکه چیزی را راه انداختم، فرمان آن را به فرد دیگری بسپارم. می‌توانم بروم و بیایم و کمی دردسر هم برای کارمندانم ایجاد کنم، ولی بهتر است کسب و کار روزانه را به فرد دیگری محول کنم.
۸ – تلویزیون را خاموش کنید، بروید بیرون و کاری بکنیدمادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا کنیم و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم.
جزیره نکر (در جزایر ویرجین بریتانیا) جایی است که در آن خود را از دنیای بیرون جدا می‌کنم و می‌توانم دغدغه هایم را فراموش کنم. ولی کارهایی که می‌کنم آن‌قدر به نظرم جذاب، با‌ارزش و هیجان انگیز است که هیچ وقت نمی‌خواهم کامل فراموششان کنم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینم و نمی‌خواهم این موقعیت را هدر بدهم.
۹ – وقتی از شما بد می‌گویند، نشان دهید که اشتباه می‌کنند

علی حسینی-ریچارد برانسون 06

برانسون جلوی عکس بزرگی از “اسپیس شیپ ۲” فضانورد تجاری او در حال انجام آزمایش‌های فنی در بیابان موهاوی در کالیفرنیا است

افرادی هستند که به لباس افراد موفق آویزان می‌شوند و سعی می‌کنند با استفاده از نام آن‌ها چند کتاب بفروشند. چندان دلچسب نیست، ولی می‌دانید که اگر از آنها شکایت کنید و سر و صدا براه بیاندازید، فقط فروش کتابشان را بیشتر خواهید کرد. برای هم من هنر نادیده گرفتن چنین افرادی را آموخته‌ام.
به نظرم بهترین کار این است که به هر شکلی که می‌شود، اشتباه بودن گفته‌های آنان را نشان دهید. مثلاً کتاب خاصی (“برانسون: پشت نقاب” اثر تام باور)، می‌گوید که برنامه فضایی ما عملی نیست، در سال جاری اشتباه بودن ادعای آنها را ثابت خواهیم کرد.
۱۰ – کاری را بکنید که به آن عشق می ورزید و در آشپزخانه تان یک مبل داشته باشیدشما فقط یک بار زندگی می‌کنید، پس اگر من بودم، کاری را می‌کردم که بتوانم از آن لذت ببرم. شاید گفتنش از سوی من که مالک یک جزیره کوچک در کارائیب هستم کمی باور‌نکردنی باشد، ولی وقتی به آن جزیره می‌رویم، بیشتر وقت‌مان را در آشپزخانه می‌گذرانیم.
حقیقت این است که تا وقتی که آشپزخانه شما جای کافی برای یک مبل داشته باشد و شریکی در زندگی داشته باشید که به او عشق می ورزید، لزوماً به دیگر ملحقات زندگی احتیاجی ندارید.
پس اگر مشغول کاری هستید که به آن شدیداً علاقمندید، زندگی بسیار لذت بخش تری را برای شما به ارمغان می‌آورد تا اینکه صرفاً برای پول کار کنید.

محکومیت شهرام جزایری پایان یافت

جزایری

کسی اسم جزایری یادش هست؟
یک جوان 29 ساله بود که با هوشمندی و فراست بسیار فهمیده بود که روش تولید ثروت در کشور کدام است و به قوه قضائیه، قوه مجریه، تقریبا تمام نمایندگان مجلس، اصلاح طلبان و اصولگرایان، بیت رهبری ( البته ظاهرا و بنا به روایتهای مختلف؛ نقطه اشتباهش هم همین بخش بوده )، مخالفان و موافقان، سپاه و پلیس، وزارتخانه های مختلف و همه و همه جز ابوعلی سینا و حافظ شیرازی رشوه داده بود و موفق شده بود میلیاردها ثروت تولید کند؟
من فکر نکنم کسی از سیاستمداران کشور نام او را در حافظه شان داشته باشند، معمولا خاطره های اینجوری را کسی به یاد ندارد، همه سیاستمداران فقط یادشان است که چقدر جنگیدند و فداکاری کردند و زندان رفتند، این چیزها را فراموش می کنند. شهرام جزایری عرب تقریبا یک ورژن نسبتا نجیب بابک زنجانی بود. خیلی هم بچه خوش قیافه و باحالی بود، دائما هم می خندید. پانزده سال قبل دستگیر شد و اتهامش هم تولید عادلانه پول بین کلیه مسئولین کشور بود.
شاید تنها سرمایه دار و مدیر اقتصادی تاریخ ایران بود که در توزیع پول بین کل حکومت عدالت را رعایت کرده بود. شهرام جزایری به 29 سال زندان محکوم شد و همین دیروز وکیل اش اعلام کرد که محکومیت او تمام شده. البته وکیل مذکور جور خیلی بدی این موضوع را اعلام کرد. انگار که چون محکومیتش تمام شده، خدای ناکرده انگار قرار است آزاد بشود.
مرد حسابی! آقای وکیل! در جمهوری اسلامی کی با تمام شدن زندانش آزاد می شود که این دومی باشد؟ توبه هم که نمی تواند بکند. چون جرم سیاسی نکرده، فامیل مسئولان کشور هم که نیست، اگر بود اصلا زندان نمی رفت. اصلا بهتر است در مورد او فکر نکنیم.
ابراهیم نبوی

موفقیت برای افراد کم رو و خجالتی

آیا دنیای موفقیت فقط به افراد برون‌گرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خیر. درواقع، برون‌گراترین افراد معمولاً در خطر عدم آگاهی از آنچه که بر اطرافیانشان می‌گذرد هستند. افراد برون‌گرا و خودخواه، به حرف‌های هیچ‌کس گوش نمی‌دهند مگراینکه از آنها تعریف و تمجید کند یا ضمیرشان را ارضاء کنند. به‌همین‌خاطر احتمال موفقیت آنها کم است چراکه توانایی کسب علم آنها به‌ویژه درمورد اطرافیانشان محدود است.
واقعیت امر این است که غلبه بر کم‌رویی بسیار راحت‌‌تر از برون‌گرا بودن با ضمیری خودستا و گمراه است. از طرف‌ دیگر افراد خجالتی خیلی آرام با یک مشاهده ساده که خارج از درک فرد برو‌گرایی است که مسحور نفس خود می‌باشد، دستاورد شگرفی کسب می‌کند. البته در شرایط ایدآل فرد موفق باید بتواند برحسب شرایط و نیاز، هم درون‌گرا و هم برون‌گرا باشد. یک فرد برون‌گرای قدرتمند که می‌داند چه زمان باید گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چیز یاد بگیرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمی محجوبیت به شخصیتش اضافه کند فردی خواهد بود که نیاز به اثبات هیچ‌چیز ندارد چون خودبه‌خود موفقیت را به سمت خودش خواهد کشاند. افراد خجالتی هم می‌توانند در زمینه موردنظرشان موفق شوند و در بسیاری زمینه‌ها از افراد برون‌گرا پیش بیفتند.
اگر فردی درون‌گرا یا کم‌رو هستید، به سمت موفقیت پیش بروید درست است که کم‌رویی و خجالتی بودن موجب عقب ماندن فرد می‌شود. منظور من خجالتی بودن واقعی است نه کسی که فقط شخصیت آرامی دارد. اینکه کسی آرام و کم‌حرف باشد به این معنی نیست که خجالتی است. البته ممکن هم هست که اینطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن یا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما یا کسی دیگر در جمع اطمینان ندارد. شاید هم فردی برون‌گرا و اجتماعی باشد اما در این جمع خاص ساکت است. این را از تجربه شخصی‌ام می‌گویم چون خود من می‌توانم کاملاً درون‌گرا و ساکت باشم و گاهی هم اگر موقعیت اقتضاء کند برون‌گرا، اجتماعی و بسیار خوش‌ مشرب شوم. در مورد من، چون آدم‌ها، طبیعت و بقیه چیزهای اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و یاد بگیرم. اما به‌‌خاطر خجالتی بودنم سالها پیش به‌عنوان مدیر پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشی و اجتماعی باخبر نشدم و باز هم به همین دلیل نمی‌توانستم به دختر مورد علاقه ام نزدیک شوم. وقتی با کسی آشنا می‌شدم، آنها سریع درموردم نتیجه‌گیری می‌کردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردی خجالتیم. اشتباه می‌کردند اما ممکن است در برخی موارد هم حق با آنها باشد.
یک چیزی که از آن تجربیات یاد گرفتم این بود که آنهایی که بیشتر نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و کمتر حرف می‌زنند می‌توانند صاحب مقام‌ و قدرت شوند. این یعنی حتی کسی که واقعاً خجالتی است، آنهایی که زود از خجالت قرمز می‌شوند و درجمع اصلاً حرف نمی‌زنند، می‌توانند در هر چه که بخواهند افرادی قدرتمند شوند. یادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درون‌گرای خجالتی خیلی بهتر از فرد برون‌گرا می‌تواند کسب علم و دانش کند. نظر عموم است که افراد خجالتی خیلی درمورد شخصیت انسان می‌دانند، گرچه شهامت این را ندارند که با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند. حتی اگر این افراد خیلی خجالتی کمی زندگی اجتماعی داشته باشند، می‌توانند مدیران بخش منابع انسانی و روانشناسانی فوق‌العاده شوند فقط به این خاطر که خیلی بهتر از افراد برون‌گرا می‌توانند انسان‌ها را تحلیل کنند. همچنین می‌توانند کارهایی را انتخاب کنند که نیاز به روابط‌عمومی زیاد دارد چون نیاز دارند به خودشان ثابت کنند که می‌توانند آنکار را انجام دهند.
افراد درون‌گرا می‌توانند توجه فوق‌العاده‌ای به یادگیری نشان دهند و چون شنونده‌هایی عالی هستند می‌توانند خیلی به دیگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خیلی بیشتر از افراد برون‌گرا که کاری نمی‌کنند جز خودستایی، به آنها احترام می‌گذارند. تنها چیزی که این افراد به آن نیاز دارند کمی جرات و شهامت برای برداشتن قدم اول است و وقتی این قدم را برداشتند، همه دانشی که طی سالها کسب کرده‌اند به آنها در پیش رفتن در مسیری که انتخاب کرده‌اند کمک خواهد کرد.

منبع: http://dokhtaranpesaran.com

عکس هایی از زندگی خصوصی مقامات ایرانی

عکس‌های غیر رسمی مقامات سیاسی همیشه مورد توجه شهروندان بوده‌اند. این مجموعه نگاهی دارد گذرا به تصاویر منتشر شده از زندگی خصوصی و فعالیت‌های روزمره مقامات حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران.

  

آیت‌الله روح‌الله خمینی در کنار اعضای خانواده‌اش

 

احمد خمینی در کنار فرزندش حسن در سواحل لبنان

 

اکبر هاشمی رفسنجانی در کنار فرزندانش

 

اکبر هاشمی رفسنجانی و اعضای خانواده‌اش

 

محمد خاتمی در کنار فرزندانش، لیلا و عماد؛ این عکس در دوران ریاست جمهوری وی گرفته شده است.

 

محمد خاتمی در جشن تولد نوه فیض‌الله عرب سرخی که در حال حاضر دوران محکومیتش در زندان را سپری می‌کند.

 

محمد خاتمی در کنار همسرش‌. همسر، دختر و نوه‌ی فیض‌الله عرب سرخی در عکس دیده می‌شوند. عرب‌سرخی از اعضای “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” است.

 

محمدعلی ابطحی، از اعضای ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در سال ۱۳۸۸ و در کنار همسر و دخترانش.

 

اعضای خانواده خمینی و اشراقی در یک قاب. دامادها و عروس‌های دو خانواده نیز در عکس هستند. شهاب‌الدین اشراقی همسر صدیقه مصطفوی، دختر روح‌الله خمینی بود. زهرا، عاطفه، نفیسه، نعیمه، محمدتقی، علی و مرتضی حاصل این ازدواج هستند. زهرا اشراقی، نوه دختری آیت‌الله خمینی، همسر محمدرضا خاتمی است.

 

سید حسن خمینی، نوه روح‌الله خمینی، و فرزندانش . در تصویر پسر محمدرضا خاتمی، برادر محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین ایران و زهرا اشراقی نیز دیده می‌شود.

 

مهدی کروبی به همراه نوه‌اش

 

محمود احمدی‌نژاد در کنار همسرش

 

محمود احمدی‌نژاد و دو پسرش؛ این عکس در مراسم ازدواج پسر احمدی‌نژاد و دختر اسفندیار رحیم مشایی گرفته شده است.

 

علی اکبر ناطق نوری، رئیس کنونی دفتر بازرسی رهبر جمهوری اسلامی، در سفر به آفریقا

 

علی اکبر ولایتی، مشاور علی خامنه‌ای در امور بین‌الملل، در کنار خانواده؛ ولایتی پس از فوت ناگهانی همسرش دوباره ازدواج کرده است.

 

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد

روزي که اميرکبير گريست

در سال ۱۲۶۴ قمري، نخستين برنامه‌ي دولت ايران براي واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجواناني ايراني را آبله‌كوبي مي‌كردند.
اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبي به اميركبير خبردادند كه مردم از روي ناآگاهي نمي‌خواهند واكسن بزنند. به‌ويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مي‌شود هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جان باخته‌اند، امير بي‌درنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله مي‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و ناداني مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبي سرباز زدند.
شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مي‌شدند يا از شهر بيرون مي‌رفتند روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همه‌ي شهر تهران و روستاهاي پيرامون آن فقط سي‌صد و سي نفر آبله كوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزي را كه فرزندش از بيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند.
امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براي نجات بچه‌هايتان آبله‌كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مي‌شود.
امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست داده‌اي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.
پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمي‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز .
چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني اميركبير را در حال گريستن ديده بود.
علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از بيماري آبله مرده‌اند.
ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: عجب، من تصور مي‌كردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هاي‌هاي مي‌گريد.
سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براي دو بچه‌ي شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست.
امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشك‌هايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زماني كه ما سرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده‌اند امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم.
اگر ما در هر روستا و كوچه و خياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مي‌كنند. تمام ايراني‌ها اولاد حقيقي من هستند و من از اين مي‌گريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند كه در اثر نكوبيدن آبله بميرند.

تلقّى العرب الكتابة وهي على حالة من البداوة الشديدة، ولم يكن لديهم من أسباب الاستقرار ما يدعو إلى الابتكار في الخط الذي وصل إليهم، ولم يبلغ الخط عندهم مبلغ الفن إلا عندما أصبحت للعرب دولة تعددت فيها مراكز الثقافة ونافست هذه المراكز بعضها بعضاً على نحو ما حدث في الكوفة والبصرة والشام ومصر؛ فاتجه الفنان المسلم للخط يحسّنه ويجوّده ويبتكر أنواعاً جديدة منه.

وقد كان العرب يميلون إلى تسمية الخطوط بأسماء إقليمية لأنهم استجلبوها من عدة أقاليم فنسبوها إليها مثلما تنسب السلع إلى أماكنها؛ لذلك عُرف الخط العربي قبل عصر النبوة بالنبطي والحيري والأنباري، لأنه جاء إلى بلاد العرب مع التجارة من هذه الأقاليم. وعندما استقرّ الخط العربي في مكة والمدينة وبدأ ينتشر منها إلى جهات أخرى عُرف باسمَيهما المكي والمدني.

إلا أن الخط العربي لم يقدّر له أن ينال قسطاً من التجديد والإتقان إلا في العراق والشام، بعد أن فرغ المسلمون إلى التجويد والإبداع فيه بعد أن فتح الله عليهم البلاد، وأصبحت لهم عمارة وفنون، واحتاجوا إلى الدواوين. وما يقال عن العراق يمكن أن يقال عن الشام كذلك؛ فقد اتسعت رقعة الدولة في العصر الأموي، وأصبحت دمشق عاصمة الأمويين، وظهر في هذا العصر الترف والميل إلى البذَخ والتحضر، ونشطت حركة العمران، فظهرت الكتابات على الآنية والتحف، واعتُني بكتابة المصاحف وزَخرفتها.

وفي العصر العباسي ترسّخت الكتابة وازدهرت الخطوط وتنوعت واختص كل إقليم بنوع من الكتابة. وجدير بالذكر أن الأقلام (الخطوط) في ذلك العصر كانت تسمى بمقاديرها كالثلث والنصف والثلثين، كما كانت تنسب إلى الأغراض التي كانت تؤدّيها كخط التوقيع، أو تضاف إلى مخترعها كالرئاسي نسبة إلى مخترعه. ولم تَعد الخطوط بعد ذلك تسمى بأسماء المدن إلا في القليل النادر.

وكما جعل المصريون كتابتهم على ثلاثة أنواع: الهيروغليفي (الكهنوتي)، والهيراطيقي (الدواويني)، والديموطيقي (الشعبي). كذلك كان الأمر في خطوط العصر العباسي، فكان لكل خط اختصاصات معينة، ومن ذلك قلَم الطومار: وكان مخصصاً لتوقيع الخلفاء والكتابة إلى السلاطين؛ ومختصر الطومار وكان لكتابة اعتماد الوزراء والنواب والمراسم؛ وقلَم الثلثين وهو لكتابة الرسائل من الخلفاء إلى العمال والأمراء في الولايات؛ وقلم المدور الصغير وهو لكتابة الدفاتر، ونقل الحديث والشعر؛ وقلَم المؤامرات لاستشارة الأمراء ومناقشتهم؛ وقلَم العهود لكتابة العهود والبيعات؛ وقلَم الحرم للكتابة إلى الأميرات؛ وقلم غبار الحلية لكتابة رسائل الحمام الزاجل.

هذا وقد اندثر كثير من هذه الخطوط وبقي بعضها الآخر مستعملاً إلى يومنا هذا، وفيما يلي سنوضّح أهم هذه الخطوط وصفاتها واستخداماتها.

 

این خانم بهترین شغل دنیا را دارد

او تاکید میکند که در هر صورت ۸ ساعت خواب شبانه خود را دارد. او شغل رویایی اش را بعد از فارغ التحصیلی در رشته نساجی بدست آورده است. وی از آن پس به میلیونها مشتری کمک کرده است تا خواب راحتی داشته باشند.
مطمئنا هیچ کس در دنیا وجود ندارد که از خوابیدن بدش بیاید. اما شاید هیچ کس به خوش شانسی این خانم در داشتن شغلی این چنینی نباشد. او مسئول آزمودن کیفیت ملحفه و تشک های یک کمپانی معروف انگلیسی است و به همین دلیل وظیفه دارد تمام ساعت کاری اش را در رختخوابهای لوکس و گرانقیمت بخوابد.
خانم “آنسورث”۳۰ ساله تمام روز را همانند شب در رختخواب میگذراند. او در مورد شغل خود میگوید: همه اقوام و دوستان من معتقدند که این بهترین شغل دنیاست و شاید حق با آنها باشد. گاهی اوقات حتی خودم باور نمیکنم که شغل من خوابیدن است. شغلی که در آن بخاطر خوابیدن در ساعات کاری به من حقوق میدهند.
او تاکید میکند که در هر صورت ۸ ساعت خواب شبانه خود را دارد. او شغل رویایی اش را بعد از فارغ التحصیلی در رشته نساجی بدست آورده است. وی از آن پس به میلیونها مشتری کمک کرده است تا خواب راحتی داشته باشند.
به گزارش هفت روز؛ او میگوید من عاشق رختخوابهای ضخیم تهیه شده از پر غازهای کانادایی هستم. خوابیدن در آنها واقعا لذت بخش است . وی معتقد است خیلی از مردم نمیدانند که بهتر است با تغییر فصل رختخوابها نیز عوض شوند. رختخوابهای سبک برای فصل تابستان و رختخوابهای ضخیم و گرم برای روزهای سرد زمستان. حتی توصیه شده است زنان در رختخوابهای گرمتری نسبت به مردان بخوابند.

تلقّى العرب الكتابة وهي على حالة من البداوة الشديدة، ولم يكن لديهم من أسباب الاستقرار ما يدعو إلى الابتكار في الخط الذي وصل إليهم، ولم يبلغ الخط عندهم مبلغ الفن إلا عندما أصبحت للعرب دولة تعددت فيها مراكز الثقافة ونافست هذه المراكز بعضها بعضاً على نحو ما حدث في الكوفة والبصرة والشام ومصر؛ فاتجه الفنان المسلم للخط يحسّنه ويجوّده ويبتكر أنواعاً جديدة منه.

وقد كان العرب يميلون إلى تسمية الخطوط بأسماء إقليمية لأنهم استجلبوها من عدة أقاليم فنسبوها إليها مثلما تنسب السلع إلى أماكنها؛ لذلك عُرف الخط العربي قبل عصر النبوة بالنبطي والحيري والأنباري، لأنه جاء إلى بلاد العرب مع التجارة من هذه الأقاليم. وعندما استقرّ الخط العربي في مكة والمدينة وبدأ ينتشر منها إلى جهات أخرى عُرف باسمَيهما المكي والمدني.

إلا أن الخط العربي لم يقدّر له أن ينال قسطاً من التجديد والإتقان إلا في العراق والشام، بعد أن فرغ المسلمون إلى التجويد والإبداع فيه بعد أن فتح الله عليهم البلاد، وأصبحت لهم عمارة وفنون، واحتاجوا إلى الدواوين. وما يقال عن العراق يمكن أن يقال عن الشام كذلك؛ فقد اتسعت رقعة الدولة في العصر الأموي، وأصبحت دمشق عاصمة الأمويين، وظهر في هذا العصر الترف والميل إلى البذَخ والتحضر، ونشطت حركة العمران، فظهرت الكتابات على الآنية والتحف، واعتُني بكتابة المصاحف وزَخرفتها.

وفي العصر العباسي ترسّخت الكتابة وازدهرت الخطوط وتنوعت واختص كل إقليم بنوع من الكتابة. وجدير بالذكر أن الأقلام (الخطوط) في ذلك العصر كانت تسمى بمقاديرها كالثلث والنصف والثلثين، كما كانت تنسب إلى الأغراض التي كانت تؤدّيها كخط التوقيع، أو تضاف إلى مخترعها كالرئاسي نسبة إلى مخترعه. ولم تَعد الخطوط بعد ذلك تسمى بأسماء المدن إلا في القليل النادر.

وكما جعل المصريون كتابتهم على ثلاثة أنواع: الهيروغليفي (الكهنوتي)، والهيراطيقي (الدواويني)، والديموطيقي (الشعبي). كذلك كان الأمر في خطوط العصر العباسي، فكان لكل خط اختصاصات معينة، ومن ذلك قلَم الطومار: وكان مخصصاً لتوقيع الخلفاء والكتابة إلى السلاطين؛ ومختصر الطومار وكان لكتابة اعتماد الوزراء والنواب والمراسم؛ وقلَم الثلثين وهو لكتابة الرسائل من الخلفاء إلى العمال والأمراء في الولايات؛ وقلم المدور الصغير وهو لكتابة الدفاتر، ونقل الحديث والشعر؛ وقلَم المؤامرات لاستشارة الأمراء ومناقشتهم؛ وقلَم العهود لكتابة العهود والبيعات؛ وقلَم الحرم للكتابة إلى الأميرات؛ وقلم غبار الحلية لكتابة رسائل الحمام الزاجل.

هذا وقد اندثر كثير من هذه الخطوط وبقي بعضها الآخر مستعملاً إلى يومنا هذا، وفيما يلي سنوضّح أهم هذه الخطوط وصفاتها واستخداماتها.

خود را مجبور به پیشرفت کنید

ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید.
اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.
برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.آن ها ماهی ها را می گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می کردند.  فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.
اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.
متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به  ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.
باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند.  پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند.
آنها چطور  می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟
پول زیاد
به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر»
ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست می شوید.
شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می دهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می رسد و هرگز موفق نمی شوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید.
این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ۱۹۵۰دریافت:
” بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند ”
منافع و مزیتهای رقابت
شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می دارند؟
برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند.
کوسه جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.
توصیه :
–  به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید .
– از بازی لذت ببرید.
– اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می کند به جای آن مشکل را تشخیص دهید .
– عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.
– اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید .
– زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید .
– پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که می توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید .
– در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید شنا کنید

ارسال شده از سوی : نا مشخص