مرا طاقت نیست

کودک را که از پستان مادرش جدا کنی گریه می کند
او سرتا پا نیاز است به مادر و لطف او کاری ندارد که شیر، لطف مادر بوده یا حق خودش
زجه می زند مادر تحمل زجه اش را ندارد کاری ندارد که بچه به حق بی تاب است یا به نا حق هر کاری که بتواند می کند که کودکش را بی تاب نبیند
خدایا چگونه می توانی بی قراریم را ببينی؟
من که سرتا پا نیازم به تو و مهر تو یعنی رحمت تو از مهر مادران کمتر است؟
تو که سایه رحمتت هیچوقت کوتاه نبوده! به من بگو، گناهی کردم که در مرام تو توان بخشیدنش نباشد؟
شرمم باد از این کوه گناه که هر کارش می کنم قله اش آفتابیست!
چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین را بشکنی و با لبخندت آرامم کنی؟
خدایا تا حال همه خواندن ها از تو بوده و اجابت نکردن ها از من زمین تا آسمان فرق است میان روبرگرداندن همچون من ای و اجابت نشنیدن از تو مرا طاقت اجابت نشنیدن از تو نیست!

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.