مسابقه زندگی

اگر حال و هوات ابری شد، با افتخار و عزت ببار و سرت رو خم نکن
اینجوری شبیه کوه آتشفشانی می شی که گاهی به خودت و همه ثابت می کنی، به داغی های درونت بی خیال نیستی و پرتشون می کنی بیرون
گاهی ابر و کوه شو اما سرت و رو خم نکن – این اعتقاد زندگی من هست – برای همه مشکلات وجود داره، مگه کسی می تونه منکر این بشه؟،
به پول و ثروت نیست، به اخلاق خوب و بد نیست، برای همه هست. نحوه روبرو شدن با اون خیلی مهمه
باید برای کشتی زندگی امون بهترین ناخدا باشیم وگرنه این کشتی رو رها کردن اشتباه بزرگی هست، باید این کشتی رو با افتخار به ساحل رسوند حتی اگر درب و داغون بشه، حتی اگر دکل اون آتش بگیره.
باید به همه اونهایی که تو ساحل ایستادن و نگاهت می کنن، بگی که مثل یه سرو تنومند این کشتی رو به ساحل رسوندی
کشتی های زیادی با تو راه افتادن اما همشون به ساحل نرسیدن
یادت باشه افتخار پیروزی فقط به اول شدن توی مسابقه نیست، افتخارش به این هست که تا آخرین لحظه مسابقه جنگیدی و مسابقه رو به اتمام رسوندی.
جانانه جنگیدن در مقابل یک حریف سنگین و سرسخت باعث می شه که حریف بعد از شکست تو، بیاد و برات دست بزنه، بیاد و دستت رو بالا ببره
مسایقه زندگی رو بی خیال نتیجه برد و باخت آخرش بشید اما بی خیال مسابقه دادنش نشید
این حرف ها چند روزی بود تو دلم مونده بود

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.