بایگانی دسته: مدیریت

ایلان ماسک توضیح داد چرا دخترش نباید با یک مرد فقیر ازدواج کند


چند سال پیش کنفرانسی در ایالات متحده در مورد سرمایه‌گذاری و امور مالی برگزار شد. یکی از سخنرانان، ایلان ماسک بود و در جلسه پرسش و پاسخ، سوالی از او پرسیده شد که همه را به خنده انداخت.
آیا شما بعنوان ثروتمندترین مرد جهان، اجازه می‌دهید دخترتان با یک مرد فقیر یا متواضع ازدواج کند؟
پاسخ او تعبیر جدیدی از ثروت در جهان ایجاد کرد!!!!

ایلان ماسک: اول از همه، این را درک کنید که ثروت به معنای داشتن حساب بانکی چاق نیست.
ثروت در درجه اول، توانایی خلق ثروت است.
کسی که در لاتاری یا قمار برنده می‌شود، حتی اگر ۱۰۰ میلیون برنده شود، ثروتمند نیست. بلکه او یک مرد فقیر با پول زیاد است. به همین دلیل است که ۹۰ درصد میلیونرهای لاتاری، بعد از ۵ سال دوباره فقیر می‌شوند.
شما افراد ثروتمندی هم دارید که پول ندارند. مثل اکثر کارآفرینان!!
آنها در حال حاضر در مسیر ثروت هستند، حتی اگر پولی نداشته باشند، زیرا در حال توسعه هوش مالی خود هستند و آن ثروت است.

فقیر و غنی چه تفاوتی با هم دارند؟
به بیان ساده: ثروتمند ممکن است بمیرد تا ثروتمند شود، در حالی که فقیر ممکن است بکشد تا ثروتمند شود.
اگر جوانی را دیدید که تصمیم دارد تمرین کند، چیزهای جدید بیاموزد و دائماً خود را بهبود ببخشد، بدانید که او ثروتمند است.
ولی اگر جوانی را دیدید که فکر می‌کند مشکل از دولت است، ثروتمندان همه دزدند و مدام انتقاد می‌کند، بدانید که او یک فقیر است.

ثروتمندان متقاعد شده‌اند که فقط به اطلاعات و آموزش نیاز دارند تا پرواز کنند. ولی فقرا فکر می‌کنند که دیگران باید به آنها پول بدهند تا بلند شوند.
در خاتمه، وقتی می‌گویم دخترم با مرد فقیر ازدواج نمی‌کند، من در مورد پول صحبت نمی‌کنم، در مورد توانایی ایجاد ثروت صحبت می‌کنم.

ببخشید که این را می‌گویم، اما بیشتر جنایتکاران مردم فقیر هستند!!!!
وقتی حریصانه فقط بدنبال پول می‌دوند، عقل‌شان را از دست می‌دهند، به همین دلیل دزدی می‌کنند، دزدی می‌کنند و …
برای آنها این یک افتخار است، زیرا نمی‌دانند چگونه می‌توانند به تنهایی درآمد کسب کنند.
یک روز نگهبان یک بانک، کیسه‌ای پر از پول پیدا کرد، کیف را برداشت و آن را به مدیر بانک داد.
دیگران وقتی شنیدند، این مرد را احمق خطاب کردند، اما در واقع این مرد فقط یک مرد ثروتمند بود که پول نداشت!!!
یک سال بعد، بانک به او پیشنهاد شغلی با عنوان پذیرش مشتریان داد، سه سال بعد او بخاطر کسب امتیازات عالی، مدیر بخش مشتریان شد و ده سال بعد مدیریت منطقه‌ای این بانک را برعهده گرفت. او اکنون صدها کارمند را مدیریت می‌کند و پاداش سالانه او، بیش از مبلغی است که می‌توانست دزدیده باشد.

ثروت ، اول از همه یک حالت ذهنی است.

 

یه جای کار میلنگه

الان چه فرقی کرد خب ؟

خلاقیت قویترین ثروت


علی خسرو شاهی مدیر و کارخانه دار، صاحب کارخانجات پارس مینو در کتاب خاطراتش آورده است:
یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است.
مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.
با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت:
بله درست است، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد.
نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟
گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون.
نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود.
به کارگر خلاق که ما را از شر یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.

مدیری نشان داد مسئولین نقدپذیر نیستند


اتحادیه ها، اصناف، انجمن ها، سندیکاها یا امثال این گونه تشکل ها و فعالین گروهی دیگه مانند تعاونی ها و غیره برای این هست که دولت برای مذاکره یا اجرای تصمیمات کلان کشوری با یکایک فعالین اون بخش صحبت نکنه و با جمع کردن مدیران این گونه تشکل ها یکبار یک بخش نامه ای را به آنها صادر و آنها مسئول توزیع آن در بخش های مجموعه و زیر مجموعه خود کنند. به عبارتی دولت صدای خودش رو از طریق این تشکل ها به گوش فعالین اون بخش می زاره.
همین طور از رسانه ها و ابزارهایی که در درست داره مثل صدا و سیما و اپراتورهای فعال کشور نکات خودش رو به گوش مردم می رسونه.
اما صدای مردم چطور به گوش مسئولین و دولت و حاکمان نظام و کشور میرسه؟
گوش واستادن؟
جاسوسی بین مردم؟
سئوال کردن از آنها؟
خواندن نظرات در سایت های دولتی ؟
همه موارد بالا شاید شاید شاید وجود داشته باشه اما اصلا منطقی و برنامه ریزی شده نمی تونه باشه
منظورم از برنامه ریزی شده یعنی اینکه آیا یک سیکل و یک هلدینگ باید اینطور باشه ؟

یکی از ابزارهای رساندن صدای مردم به گوش مسئولین مجریان مردمی کشور هست. دقیقا مثل آقای #مهران_مدیری
آقای مدیری در برنامه خود (#دورهمی ) که دارای مخاطبین منحصربه فرد خودش هست نقدی از اوضاع کشور کرد که نظر اکثریت مردم هست و این نقد به منزله عدم تحمل مردم در مقابل مشکلات نیست و اثبات اش هم همین سکوت و پشت دولت بودن ملت در تمام مراسمی هست که نشان دهنده غرور ملی در سطح بین الملل هست. بنابراین نقد بر اوضاع کشور یک سرمابه بی نظیر برای دولتمردان مسئول هست تا نقطه ضعف واقعی خودشون رو از دهان مردم و نماینده های آن ها بشنوند.
اطرافیان دولتی ها و مجریان دولتی همیشه در وصف عملکرد دولت گفته اند و آنهایی هم که نقد تند و سازنده کرده اند به عنوان عوامل غیر قابل اطمینان مدیران ارشد خود قرار گرفته اند بنابراین ما شاهد تعاریف جدیدی از اشتباهات مسئولین هستیم که شنونده رو کم عقل در نظر گرفته و انتظار تشکر از شنونده رو هم داره.
نمایندگان دولتی مردم ( نمایندگان مجلس ) خود نیز گاهی برای حفظ صندلی های مجلس برای دوره های بعدی نمی توانند به شکل سازنده نقش وکالت و نمایندگی خود را اجرا نمایند و شاید در مقابل هر نقدی به خود مجلسی ها به جای عذرخواهی و یا تدبیر صحیح برای اصلاح آنها موضع دفاعی سنگینی رو می گیرند و این دفاع آنقدر سنگین می شود که تبدیل به یک حمله شدید به نقاد و نقادین می شود. بنابراین مردم صدای خود را به دست شخصی می سپارند که شاید برگه رای را از مردم نگرفته اما تبدیل به ابزار ارتباطی آنها با مسئولین شده است و بدون چاپلوسی و نگرانی امتیازهایی که شاید بتواند از دولت بگیرد، صدای جامعه را به گوش شنوندگان دولتی می رساند.
مردم چقدر در تاکسی ها شکایت کرده اند و به این شکایتها به کجا رسید؟
مردم چقدر اتوبوس و مترو گله کنند و ناراحتی های خود را بازگو کنند و این گله ها به کجا رسید ؟
مردم چقدر از کمک های مردمی که به بم ارسال شد، به کرمانشاه ارسال شد، به گلستان ارسال شد و دیده نشد گله کنند و این گله ها به کجا رسید ؟
مردم چگونه متوجه شوند که صدای آنها شنیده شده است؟

اما زمانی که آقای مدیری و امثالهم از رسانه پر مخاطب تلویزیون صدای آن ها، نقدهای آن ها و گله های آن ها را به گوش مسئولین می رسانند خوشحال می شوند. جان می گیرند و امیدوار می شوند که مسئولین صدای آن ها را شنیدند.
در همین لحظه ناگهان مدیران کشور دستور سکوت این صدا را می دهند. به عبارتی به مردم می گویند از ما شکایت نکنید از ما گله نکنید از ما راضی باشید .

امید مردم با واقع گویی آقای مدیری از بین نمی رود؟
شوق زندگی مردم با نمایش واقع بینانه رسانه های از بین نمی رود؟
برعکس/ امیدوار می شوند که صدایشان به گوش دولت رسید
نا امیدی زمانی ایجاد می شود که در صف وام بانک، سالها در انتظار کمک های وعده داده شده باشی
نا امیدی زمانی ایجاد می شود که جوان های پر از ایده و ذوق و شوق پیشرفت با هیچگونه حمایتی مجبور به فروش ایده های خود به کشورهای همسایه شوند
نا امیدی زمانی ایجاد می شود که در روزنامه و جراید اخباری مملو از اختلاس و پولشویی و موفقیت های نمایش آقازاده ها می شوند.

لطفا نقد مردم، صدای مردم، گله های مردم و شکایت های مردم را بشنوید و مانند یک سرمایه واقعی و یک گله مندی درون خانواده آنها را بشنوید و آن را بررسی کنید.
نباید رسانه ها و شبک های مجازی وابسته به غرب صدای مردم باشند، ما باید درون خودمان پرچم خودمان را بالا نگه داریم.

چه زیباست روزی یک مسئول در رسانه های ملی از اشتباه خود عذرخواهی کند و یا حق را به انتقادی بدهد و بگوید ما حواسمان نبود، ممنون که ما را یاری کردید، ممنون که ما را نقد کردید.

آیا ایران می تواند صادراتش را توسعه دهد؟

دکتر پیمان مولوی

مطلب زیر رو توی روزنامه دیدم و خوندم و گفتم شما هم بخونید / خوب بود

لیست ۱۰ صادر کننده برتر کالا و خدمات جهان به ترتیب زیر است:
چین، ۱.۹ تریلیون دلار
آلمان ۱.۵ تریلیون دلار
امریکا ۱.۴ تریلیون دلار
ژاپن ۷۸۷ میلیارد دلار
فرانسه ۵۸۹ میلیارد دلار
کره جنوبی ۵۵۲ میلیارد دلار
هلند ۵۵۰ میلیارد دلار
ایتالیا ۵۲۴ میلیارد دلار
روسیه ۵۲۰ میلیارد دلار
انگلستان ۴۷۹ میلیارد دلار
اگر این لیست را ادامه دهیم ایران جزو ۲۰ صادر کننده بزرگ دنیا هیچ گاه نبوده است ، همواره در ایران از کلمه توسعه صادرات برای بیان برنامه ها در دولتهای مختلف استفاده شده است و بسیاری از تصمیمات اقتصادی به گفته مسولان در جهت توسعه صادرات گرفته شده است ، خواهیم دید آیا ایران می تواند در جنگ با رقبای منطقه ای به کشوری صادرات محور تبدیل شود ؟
پتانسیل اقتصاد جهان
در بیست صادر کننده برتر جهان اگر دقت کنیم ، تمامی آنها هنرمندی بسیاری در استفاده از فرصتهای پیش روی خود برای توسعه صادراتشان بهره برده اند و جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده اند، تولید ناخالص جهان در سال ۲۰۱۷ عددی معادل ۷۲تریلیون دلار بوده است و این یعنی بازاری که همه صادرکنندگان بر سرش می جنگند، حال بیاییم و ببینیم که بزرگترین بازار ها کدام بازار های هستند:
ایالات متحده بزرگترین بازار جهان است با اندازه ۱۹ هزار میلیارد دلار ، پس از آن چین با ۱۲ هزار میلیارد دلار قرار دارد و ژاپن و المان در رتبه های بعدی قرار دارند اما انچه که این کشورها را متمایز می کند قدرت خرید در ان کشورهاست ، امریکا ، المان و ژاپن با درامد سرانه بیش از ۳۵ هزار دلار و چین بازاری با قدرت خرید بسیار کمتر طبقه بندی می شوند.
در این راستا ایران چه برنامه ای برای صادرات خود دارد؟ تقریبا بیش از ۴ دهه است که بزرگترین بازار صادراتی جهان را از دست داده است، که این بازار بزرگ و ثروتمند موجب توسعه صادرات ببرهای جنوب شرق آسیا بوده است، بازارش برای محصولات اروپای بعد از جنگ مفری بود برای توسعه صادرات و هم اکنون نیز بازار ایالات متحده به رغم افول اش هنوز بزرگترین بازار است.

آیا ایران می تواند صادراتش را توسعه دهد؟
بعد از ایالات متحده اتحادیه اروپا قرار دارد که هم درامد سرانه بالایی دارند و هم نیازهای متنوعی را شامل می شود ، صادرات به اروپا نیز امروزه روز به سبب تحریم های جدید ایالات متحده بعد از خروج از برجام به سختی صورت می پذیرد .
در بازار چین نیز دامنه صادراتی محصولات ایران فارغ از پتروشیمی و محصولات کشاورزی و … دامنه کمی وجود دارد که ان نیز به سبب تحریم ها به سختی صورت می پذیرد.
بازار های همسایه نیز که می توانستند گره گشا باشند به سبب بالا رفتن هزینه سرمایه ، مشکلات مالی و بانکی و بین المللی و عدم در نظر گرفتن مکانیزم های تهاتری در زمان مناسب در حال از دست رفتن است و اگر کاهش ارزش ریال نبود امیدی نیز بدان نبود.
ایران نشان داده است که از فرصتهای بین المللی ، رشدهای اقتصادی جهانی و بزنگاه ها نتوانسته است استفاده کند و سیاستهای اقتصادی را مبتنی بازارهای مصرف تعریف نماید.
مکانیزم های مالی بین المللی و اهمیت آن در توسعه صادرات
به لیست کشورهای برتر صادرکننده بنگرید، تمامی این کشورها در سیستم رتبه بین المللی دارای رتبه های خوب و کم ریسکی هستند (تقریبا تمام انها بالای Aهستند)، این بدین معنی است که تمام این کشورها از مکانیزم های مالی و سرمایه گذاری بین المللی به خوبی استفاده می کنند، تقریبا تمامی این کشورها از زنجیره سرمایه گذاری بین المللی استفاده می کنند و سرمایه گذاران بین المللی در این کشورها اقدام به تولید محصول و صادرات می نمایند، مثلا ترکیه که امسال صادراتش از ۲۰۰ میلیارد دلار گذشت تقریبا نیمی از صادراتش مربوط به سرمایه گذاران بین المللی بود.
صادرکنندگان پرتلاش ایرانی سالهاست که به سیستم مالی بین المللی ارتباط منظم و معنی داری ندارد، مثلا سالهاست بانکهای بین المللی ( نه الزاما غربی ، بلکه شرقی ها ) در ایران حضور ندارند، ایران سالهاست رتبه بندی اعتباری بین المللی نمی شود و سرمایه گذاری بین المللی در ان به سبب ریسکهای بالا افتان و خیزان بوده است.
عدم وجود اقتصاد مبتنی بر صادرات
همواره در برنامه ها از اهمیت صادرات می شنویم و می خوانیم ، اما ایا قوانین و مقررات، بخشنامه ها و تمام عزممان برای توسعه صادرات است ، اقتصاد مبتنی بر صادرات اقتصادی است که تمام هم و غم دولت و بخش خصوصی صادرات باشد ، ایا این فضا در کشور وجود دارد؟

نویسنده : دکتر پیمان مولوی

چرا ایران مانند ژاپن نمی‌شود ؟


📣 ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﺻﻼً ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
📣 ﺗﻮﺭﻡ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻌﻤﻮلا ﯾﺎ ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ !
📣 ﺩﺭ ژاپن ﺧﺎﻧﻪ ﻭﯾﻼﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !
📣 ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣُﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﯾﮏ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺖ !
📣 ﺣﻘﻮﻕ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ۷۵۰۰ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ !
📣 ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ !
📣 ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﺗﺮﻧﺪ !
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
📣 ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ژاپن ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﻤﻮﻣﺎً ﮐﺎﺭﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺟﯽ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.
📣 اﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺳﻮﻡ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ، ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !

ﺩﺭ ژاپن … !

ﯾﮏ :
👈 ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۱۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺴﻠﯽ ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .

ﺩﻭ :
👈 ﻫﺮ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﮊﺍﭘﻦ ﮐﻪ ﺳﮓ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﻀﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺣﺮﺻﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ .

ﺳﻪ :
👈 ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﺭﺍ ” ﺍﯾﻨﺠﯿﻨﺮ ( ﻣﻬﻨﺪﺱ) ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ”ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ۵ ﺍﻟﯽ ۸ ﻫﺰﺍﺭ ﺩلاﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ ﮐﺘﺒﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ .

ﭼﻬﺎﺭ :
👈 ﮊﺍﭘﻦ ﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻊ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ( ﻧﻔﺖ ﻭ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺯﻏﺎﻝ ﺳﻨﮓ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﻭ ﻣﺲ ﻭ … ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ) ﻭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺻﺪﻫﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ .

ﭘﻨﺞ :
👈 ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﻃﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻤﺐ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ .

ﺷﺶ :
👈 اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ، ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻠﻤﻪ ” ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ” ﯾﺎ (silent) ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ ” ﺍﺧﻼﻕ” ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﻫﻔﺖ :
👈 ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﯽ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺷﺸﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ (ﮔﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﺧﻼﻕ) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺷﯿﻮﻩ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .

ﻫﺸﺖ :
👈 ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺸﮑﺎﺭ ﻭ ﺧﺪﻣﻪ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ .

ﻧﻪ :
👈 ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺗﺎ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ” ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ” ﻣﺮﺩﻭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺪﻑ ﺗﺮﺑﯿﺖ، ﻧﻬﺎﺩﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﻠﻘﯿﻦ .

ﺩﻩ :
👈 ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺷﺎﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ … ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ .

ﯾﺎﺯﺩﻩ :
👈 ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺗﺎﺧﯿﺮ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﻔﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺳﺖ . ﻣﺴﻮﻟﯿﻦ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ، ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺧﯿﺮ، ﻫﺮ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻭﻗﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻗﺘﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎ ﺣﺮﯾﺺ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ :
👈 ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﺳﯿﺰﺩﻩ :
👈 ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ی ژاپن ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﮊﺍﭘﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ …
.
یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد : نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست .
با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند .
به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده

پیام رسان سروش یک تجربه بد

لوگوی چند رنگ پیام رسان سروش

پیام رسان سروش رو نصب کردم روی یکی از گوشی هام که معمولن تست های اپلیکیشن و نرم افزارها و این داستان ها رو روی اون انجام می دم و البته نسخه دسکتاپیش رو هم روی سیستم ویندوزم نصب کردم.
زودی کانال و گروه درست کردم که به سادگی متوجه شدم که کلن کارش نشون دادن همه اطلاعات شماست و مدیر کانال یا گروه عملن همه چیزش معلومه
البته از بدو نصب تا زمانی که پاک اش می کردم به این موضوع فکر می کردم که بالاخره یه نرم افزار ایرانی هست و ساخت دست ایرانی هایی هست که به دولت وصل هستند و شاید اطلاعات گوشیم رو بردارن و این تفکرات و صد البته که هنوز هم خالی از تردید و شک نیستم ( یه چیزی بین شک و یقین )
سیستم دسکتاپ که کلن داغون / تا سروش رو روی دسکتاپ نصب کردم رفت و تمام اطلاعات توی اپلیکیشن دیتای ویندوز رو پاک کرد یعنی چی ؟
یعنی برای لاگین به مرورگرها دوباره پسورد بزن / لاگین توی سایت هایی که پسورداشون و کد کاربری رو سیو کرده بودن همه پرید و باید از اول این کار رو می کردم / تمام آیکون هایی که گفته بودم توی تسکبار ویندوز بیاد پاک شد و از کار افتاد / تنظیماتی که برای پلیرهام داشتم ریست شد / تنظیمات سایز و اندازه هایی که برای فتوشاپ و ادوب پریمیر ست کرده بودم از بین رفت / حتی پسورد ورود به اوت لوک هم رو پاک کرد
در ادامه این که کلن سیستمم شدیدن کند شد و با دو مرتبه ریست کردن هم سرعتش به حالت نرمال برنگشت
مطالعه در وب رو شروع کردم و دیدم که وااااااو چقدر از باگ های امنیتی و هک کردن سروش با مدرک و عکس و ادله های کافی صحبت کردن
خلاصه اینکه سریعن از روی ویندوز پاک اش کردم و به دلایلی که در بالا گفتم ویندوز رو عوض کردم و پسوردهام رو عوض کردم و از این جور کارهای امنیتی.
من به کسی نصب اون رو توصیه نمی کنم ( حداقل فعلن )

از یک نظر دیگه هم بهیتون عرض کنم که ظاهرن گروه تبلیغات و اطلاع رسانی پیام رسان سروش اونقدر خیالش به حمایت دولت گرم شده که حتی اصول اولیه طراحی لوگو رو رعایت نکرده چرا؟ چون ماهیت رنگ اصلی که پایه اولیه طراحی لوگو هست را رعایت نکرده و چند رنگ رو برای لوگوی خودش در نظر گرفته.
معمول شده که لوگوها رو برای ابعاد سیاه و سفید و رنگی در دو وضعیت طراحی می کنند اما صرفا برای بخش رنگی لوگو سه حالت رنگ کاملن اشتباه هست.
کلن سونی یا سامسونگ یا اپل یا حتی فیس بوک و تلگرام و واتس آپ دارای طرح های رنگی ثابت هستند و یک لوگو هم برای طرح های سیاه و سفید خودشون دارند.
به قول یکی از دوستان : همه چیزمون به همه چیزمون میاد

برانکو از کیروش هم شکست خورد

تقابل کیروش و برانکو که منجرب به شکست تیم پرسپولیس از تیم فوتبال سایپا شد-فروردین 97

در پی شکست ۲ بر ۱ تیم پرسپولیس از تیم ساپیا مطلب زیر به ذهنم خورد که گفتم اون رو با شما هم در میون بزارم
ظاهرن آقای برانکو آدمی هستند که از شکست ها تجربه نمی گیرن و اونقدر مغرور هستند که شکست رو به خاطر اشتباهاتشون قبول نمی کنن.
اینجوری که الان می خوام حرف بزنم اصلن درست نیست اما اگر یه مربی وجود داشته باشه که داره غیر حرفه ای رفتار می کنه خوبه این گونه نوشته ها و نظرات به گوشش برسه .

البته تیم پرسپولیس که برای بابای برانکو نیست و اونقدر هم امتیاز جمع کرده که حالا جای هر ریسک و خطرپذیری رو برای خودش باز می زاه که خب اگر جواب داد که به امتیازاتشون اضافه می شه و غرور بیشتری به دست میارن و اگر هم جواب نداد که خب نداد و خطری تیم رو تهدید نمیکنه و اگر این هفته قهرمان نشد هفته بعد و اگر باز هم نشد دوباره هفته بعد.

آقای برانکو خیلی حساس هستند که تیم منظم باشه، سر وقت بیان سروقت برن سروقت غذا بخورن و سروقت بخوابن و شوخی و بازی های تیمی هم سر وقت باشه. به هیچ بازیکنی که خودش رو بگیره و خودش رو بالاتر از بقیه بدونه بهایی نمیده و از اینطور اخلاق ها. اما آیا خود برانکو هم حرفه ای رفتار می کنه؟ حرفه ای بازی کردن با حرفه ای رفتار کردن فرق داره ها. مثلن رونالدو یک بازیکن حرفه ای هست و حرفه ای بازی میکنه ولی چون این بازی کن یک بازیکن حرفه ای هست و الگو هست نباید توی کازینوهای پلی بوی حضور داشته باشه حتی اگر منع قانونی نداشته باشه و باید حرفه ای رفتار کنه رفتار.

آقای برانکو در دو بازی آخر خودش حرفه ای رفتار نکرد.
قبل ار بازی با استقلال مانند یک برنده قطعی رفتار کرد و به هواداران گفت برای جشن به استادیوم بیان و عیدی آغاز سال ۹۷ رو بگیرن که گفت برای شفر ( مربی استقلال ) سوپرایز دارم/ خب سوپرایزشون عوض کردن ترکیب تیم بود و ترکیب برنده و برداشته بودند و یک ترکیبی گذاشتن که به گفته کارشناسان یک ترکیب بازنده و غیر معقول بود و با شکستی که از استقلال خورد عیدی دادن رو انداخت به سال بعد.
مثلن ایشون خواستن بگن که من با یه ترکیت ضعیف هم می تونم این مربی آلمانی که داره هی نتایج خوب هم می گیره و شکست بدم. در اصل ریسک کرد و گفت اگر بردم، که استقلال و شفر رو ذلیل کردم اگر هم باختم چیزی از دست ندادم و قهرمانی همچنان در راه هست و با هزینه پرسپولیس برای خودش ریسک خریدتا اگر برنده شد هزینه به دست آوردن این امتیاز رو پرسپولیس داده باشه.
اما برانکو از این شکست تجربه ای کسب نکرد و در زمان بازی با سایپا و برای تو دهنی زدن به برانکو که گفته بود بازیکنن باشگاهی خسته هستن و به تیم ملی دعوتشون نمی کنم بازیکنن عالی و تیم ملی باز خودش رو توی ارنج نچید که شاید با شکست ساپیا بدون بازیکنان تیم ملی پوش به برانکو بگه من بازیکنان رو خسته نمی کنم و این تو هستی که بازیکنان باشگاه رو می بری و خستشون می کنی و دوباره تحویل ما می دی و چون الان بازیکنان من رو خسته کردی من نتونستم از اونها استفاده کنم .

بازهم برانکو به غرور خودش باخت و پرسپولیس از جیب آقای برانکو شکست خورد.
جالبه بدونید شفر چی گفته مربی استقلال گفته :  باید با کیروش همکاری کنیم و دنبال جلسه با او هستم.من در تیم ملی کامرون،جامائیکا و تایلند بودم و با مربیان جلسه می‌گذاشتیم تا به راه حلی برسیم و دوست دارم با کیروش همکاری نزدیکی داشته باشم تا تیم ملی کیفیت خوبی داشته باشد

خب پسر خوب- برانکو جان! بزرگ فکر کن – بزرگ باش – حرفه ای رفتار کن / بهتره تو هم مثل بازیکنانت منظم باشی

فراموش نکنید که من یک #استقلالی هستم و تیم استقلال رو دوست دارم اما دلیل نمی شه که نقد خودم رو نکنم/ برانکو از کیروش هم شکست خورد و به همین علت بازی رو به سایپا باخت ضمن اینکه بچه های آقای علی دائی عالی بودن مخصوصن در نیمه اول بازی

بررسی میزان تجارت ایران با ۶ کشور عربی

در پی تحولات سیاسی بین ایران و عربستان در روزهای اخیر، عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. در پی این اقدام، آل سعود، متحدان سیاسی خود را مجبور به برخی اقدامات خصمانه علیه ایران کرد. در همین راستا روز گذشته کشورهای بحرین و سودان شمالی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کردند و امارات نیز سطح روابط خود را تا حد کارداری کاهش داد و جیبوتی هم بیانیه شدیدالحنی علیه ایران صادر کرد. البته دولت کویت هم در پیروی از اقدامات ضدایرانی عربستان سعودی، اقدام به فراخواندن سفیر خود از تهران کرد.

در همین حال، بررسی روابط تجاری ایران با این ۶ کشور عرب زبان در ۸ ماهه ابتدای امسال نشان می دهد در این مدت میزان واردات ایران از کشور جیبوتی تنها ۲۲ هزار و ۶۶ دلار در مقابل صادرات ۱۳ میلیون و ۵۰ هزار و ۳۵۶ دلار بوده است.

در این مدت، در حالی واردات ایران از سودان به رقمی بالغ بر ۳۷ میلیون و ۶۵۶ هزار دلار رسیده که صادرات ایران به سودان ۱۸۱ هزار و ۶۳۲ دلار گزارش شده است.

آمارهای گمرک ایران از تجارت ۱۷۲ میلیون دلاری ایران و عربستان سعودی در ۸ ماهه ابتدای سال جاری حکایت دارد به طوری که از این رقم، ۴۰.۲ میلیون دلار به واردات و ۱۳۲.۲ میلیون دلار به صادرات ایران به این کشور اختصاص دارد.

در همین حال، واردات ایران از بحرین در ۸ ماهه اول امسال در حالی به بیش از ۶۶.۴ میلیون دلار رسیده که رقم صادرات ایران به این کشور در این مدت ۶.۳ میلیون دلار اعلام شده است.

همچنین تراز تجاری ایران و امارات نشان می دهد در این مدت رقم واردات ایران از این کشور ۶.۷ میلیارد دلار و صادرات ایران به امارات ۳.۴ میلیارد دلار بوده است.

با توجه به اجرای برجام و لغو تحریم‌ها در هفته‌های آینده -بنا به گفته مسئولان دولتی- برخی کشورهای عربی فرصت تجارت با ایران را از دست داده و کشورهای دیگر آسیایی و حتی اروپایی می‌توانند سهم آنها را از تجارت با ایران در پساتحریم جبران کنند.

تجارت ایران با ۶ کشور عربی در ۸ ماهه اول ۹۴ (دلار)
 کشور  صادرات واردات
امارات ۳.۴۰۸.۷۰۹.۳۸۴ ۶.۷۸۲.۴۲۶.۴۵۸
عربستان ۱۳۲.۲۲۹.۶۱۱ ۴۰.۲۴۹.۴۸۹
بحرین ۶.۳۰۴.۹۳۶ ۶۶.۴۴۰.۰۸۳
سودان ۳۷.۶۵۶.۷۳۰ ۱۸۱.۶۳۳
جیبوتی ۱۳.۰۵۰.۳۵۶ ۲۲.۰۶۶
کویت ۱۶۰.۵۴۳.۸۴۹ ۲۲.۲۳۸.۹۵۰

 

تجارت ایران با ۶ کشور عربی در سال ۹۳ (دلار)
کشور صادرات واردات
امارات ۴.۰۶۳.۵۵۶.۲۳۲ ۱۲.۲۴۳.۵۰۲.۰۲۴
عربستان ۱۵۹.۰۷۲.۱۳۳ ۴۶.۱۳۲.۶۴۷
بحرین ۳۲۸.۵۵۲.۲۹۱ ۳۲۸.۵۵۲.۲۹۱
سودان ۲۳۵.۶۱۵ ۱۲.۶۳۴
جیبوتی ۹.۲۴۸.۳۴۴ ۴.۷۷۴
کویت ۱۹۴.۹۹۳.۸۸۶ ۶۲.۴۹۳.۲۸۹

منبع : خبرگزاری مهر

کارآفرینان جهان در کدام شهرها سرمایه‌گذاری می‌کنند؟


بنگلور

کارآفرینی رشدی انفجاری را تجربه می‌کند به ویژه در شهرهای هندوستان مانند بنگلور، بمبئی، پونا و دهلی‌نو. بازار این کشور بسیار بزرگ است و تعداد مهندسانی که هر سال از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند، حیرت‌آور است. به صورت سنتی، عرصه استارت-آپ‌ها در بنگلورِ هند پر است از بازیگرانی که در مهندسی و توسعه فناوری خبره‌اند و به همین دلیل است که بنیان‌گذاران استات-آپ‌ها، اغلب به دنبال تجار مناسب و طراحان مناسب می‌گردند. مالیات ثبت شرکت‌ها در این شهر ۳۰درصد ‌به اضافه مقادیری اندک است، هیچ مشوقی برای راه‌اندازی استارت-آپ‌ها وجود ندارد و ثبت یک شرکت تجاری هم ممکن است ماه‌ها طول بکشد اما هزینه این کار آن قدر بالا نیست که بازدارنده باشد.  در این شهر در هر هفته دست‌کم ۱۰رویداد مرتبط با استارت-آپ برگزار می‌شود که بسیاری از آنها هم توسط خود شرکت‌ها پا گرفته‌اند.

سیدنی
کارآفرین بودن در سیدنی ارج و قرب بسیار دارد اما مردم عمدتا هنوز هم استخدام شدن در شرکت‌ها را به دلیل اینکه سبک زندگی راحت‌تری قلمدادش می‌کنند، ترجیح می‌دهند در این شهر شاهد استارت-آپ‌های بسیاری هستیم که فقط روی بازارهای محلی تمرکز کرده‌اند اما افزون بر این تغییری هم در ذایقه آنها قابل ردیابی است که به جهانی‌تر شدن بازارهای آنها می‌انجامد. اکوسیستم اقتصادی و تجاری این شهر درحال رشد و بلوغ سریع است و چندتایی رویداد مرتبط با استارت-آپ‌ها هم با میزبانی و همکاری شرکت‌ها در این شهر وجود دارد.

دولت استرالیا در واقع چندان اهمیتی هم برای معافیت‌ها و مشوق‌های مالیاتی قائل نیست. تخفیف ۴۵درصدی برای پروژه‌هایی که شامل تحقیق و توسعه می‌شوند، وجود دارد و افزون بر این هر سرمایه‌گذاری بالاتر از ۱۴۵۰۰دلار امریکا مشمول کسر مالیات خواهد بود، هر چند تا امروز سرمایه‌گذاری‌های زیادی نبوده‌اند که مشمول این کسری مالیاتی بشوند. علاوه بر این مشوق‌های جدیدی هم اضافه شده‌اند: کارمندان باید مالیات‌های جدیدی بپردازند.

تونس
تونس هنوز اکوسیستم بسیار جوانی است که فاینانس، سرمایه‌گذاری و مشاوره چندان در آن پا نگرفته است. بهار عربی نقطه عطفی بود برای تغییر در رویکرد در میان مردم این کشور نسبت به کارآفرینی: تمرکز به سمت کارآفرینی شهری حرکت کرد. اینجا در تونس، استارت-آپ‌ها عمدتا دست‌اندرکار استفاده و خلق فناوری‌هایی برای تحرکات اجتماعی و دخیل کردن جامعه در مباحثات سیاسی و اقدام برای یک خیر مشترک هستند.

برای تقویت و حمایت از این نوع کارآفرین‌ها، دولت تونس اقدامات و استراتژی‌هایی را برای شتاب بخشیدن و آموزش به افراد تدارک دیده است. یکی از این استراتژی‌ها، برنامه‌یی است که هدف آن دریافت بازخورد از بازیگران محلی و ذی‌نفعان پروژه‌هاست تا بهترین راه برای توسعه آنها در فهرست اقدام قرار بگیرد.

پیشروترین استارت-آپ تونسی، «تونیژیا-لایو» است، پورتال خبری انگلیسی زبانی که هدف از ایجادش مخابره تصاویر و اخبار دست اول از بهار عربی بوده است.

لندن
در سه ماه ابتدای سال ۲۰۱۵ سرمایه‌گذاران رقم بی‌سابقه ۴۵۹میلیون پوندی را به بازار دیجیتال لندن پمپاژ کردند که نسبت به مدت مشابه آن در سال گذشته افزایشی ۶۶ درصدی را نشان می‌داد. شرکت SEIS بانک تجارت بریتانیا، کاهش معافیت‌هایی که با سرمایه‌گذاری در بخش تحقیق و توسعه اعمال می‌شوند و وام‌های دولتی برای راه‌اندازی استارت-آپ‌ها همگی در کنار هم قرار گرفته‌اند تا تصویری روشن از آینده استارت-آپ‌ها در انگلستان به جا بگذارند. تکنولوژی امروز به مثابه جریان حیات‌بخشی تلقی می‌شود که قرار است به اقتصاد نیمه جان بریتانیا جان بدهد.

تخمین زده می‌شود که سرمایه‌گذاران اصلی در بخش فناوری در بریتانیا روی هم رفته سالانه رقمی حدود ۲۰میلیارد پوند درآمد داشته باشند و تنها در سال ۲۰۱۴ این بازیگران ۳۴۲میلیون پوند سرمایه‌گذاری کردند.

قاهره
موج عظیم فارغ‌التحصیلان جوان، آموزش دیده و روشنفکر مصری اکنون پا به عرصه راه‌اندازی استارت-آپ‌ها گذاشته‌اند. با وجود چالش‌های فراوان، کارآفرینان مصری توانسته‌اند راه‌های جدید بیایند: آنها درحال به کار پدید آوردن کمپین‌های پر جمعتی هستند که کارشان را به پیش خواهد برد. عمده این کمپین‌ها، اپلیکیشن‌هایی هستند که روی موبایل‌ها نصب می‌شوند. قاهره افزون بر این، مهد تعدادی از بهترین استعدادهای مهندسی در منطقه مناست و این مطمئنا نشانه‌یی است از کیفیت دانشگاه‌های این کشور.

صوفیه
هر چند هنوز به درستی مشخص نیست اما گفته می‌شود که صوفیه یکی از پایین‌ترین نرخ‌های مالیات بر درآمد (حدود ۱۰درصد) و همزمان یکی از سریع‌ترین سرعت‌های اینترنت را در جهان دارد.

کمپانی‌های بسیار بزرگ و موفقی هم هستند که از این منطقه بیرون آمده‌اند برای مثال VRay. صوفیه علاوه بر این به هاب منطقه هم تبدیل شده و کارآفرینان بزرگ را به خود جلب می‌کند. کارآفرینان هم این مورد را به بازار کشور ترجیح می‌دهند به این علت که می‌توانند به صندوق‌های سرمایه‌گذاری اروپایی دسترسی داشته باشند.

مدیریت بد چگونه یاهو را به نابودی کشاند

قرار نبود این اتفاق رخ دهد، اما ناتوانی یکی دیگر از مدیران یاهو برای مدیریت ریسک موجود، سرنوشت بدی را در انتظار این شرکت گذاشته است. و بار دیگر این مدیریت بد افراد زیادی را ازجمله سرمایه‌گذاران، کارمندان و حتی مشتریان تحت‌تاثیر قرار داده است.

دردسرهای یاهو هنگام ورود میر

وقتی میر وارد یاهو شد، این شرکت به شدت دچار دردسر شده بود. رشد شرکت متوقف شده بود و بازار آن تحت‌الشعاع فعالیت‌های گوگل و فیس‌بوک قرار گرفته بود. همچنین با توجه به اینکه مردم دیگر به سایت‌های جمع‌آوری کننده خبر نیاز ندارند و برای جست‌وجوی بیشتر به گوگل مراجعه می‌کنند، به‌روز بودن و درآمد حاصل از تبلیغات زیر سوال رفته بود. کاربران فعال اینترنتی به رسانه‌های اجتماعی موبایلی روی آورده بودند و یاهو وارد این فضای رقابتی نشده بود. به عبارت دیگر، زمانی که میر روی کار آمد، یاهو به یک تغییر جهت اساسی و استراتژی کاملا جدید نیاز داشت. اما متاسفانه او چنین چیزی را ارائه نکرد. میر در عوض، یکسری اقدامات تاکتیکی بی‌معنی را معرفی کرد که تغییر طرح صفحه اصلی یاهو، لغو سیاست دورکاری و نیز مجموعه ادغام‌های بی‌دلیل از جمله آنها بود. سر هم‌بندی تاکتیک‌های یک فرمول موفقیت تاریخ مصرف گذشته این حقیقت را نادیده گرفت که یاهو در واقع در مسیر بدون تناسبی قرار گرفته و به یک تغییر اساسی و سریع نیاز دارد.
عرضه عمومی علی‌بابا روزنه امید برای یاهو ایجاد کرد. تصمیمی که مدت‌ها پیش قرار بود برای سرمایه‌گذاری در این شرکت چینی عملی شود، ناگهان فضای افزایش ارزش‌گذاری گسترده‌‌ای برای یاهو ایجاد کرد. این یک فرصت حرفه‌ای بود تا کسب‌وکار یاهو را خیلی سریع به چیزی جدید، متفاوت و متناسب نسبت به استراتژی قدیمی آن تبدیل کند. اما متاسفانه ماریسا میر از این فرصت به‌عنوان پرده‌ای برای پنهان کردن مشکلات قبلی استفاده کرد. وقتی میر از شرکت مشاوره مک‌کینزی برای تغییر ساختار و تعطیلی برخی واحدهای خود کمک گرفت، مشخص شد که در واقع می‌خواسته صرفا یک تعدیل نیروی گسترده داشته باشد. بعد از ۳ سال از آن ماجرا و یک مرحله تعدیل نیروی دیگر، اکنون مشخص شده که میر هیچ ایده‌ بهتری برای ارزش‌آفرینی در یاهو نداشته و فقط یک تعدیل نیروی گسترده دیگر اجرا کرده تا تمرکز شرکت بر فعالیت‌های اصلی را افزایش دهد. تعدیل نیروهای بیشتر، بعد از سه سال کاهش فروش روش مناسبی برای رشد و افزایش ارزش ذی‌نفعان نیست. تحلیلگران می‌گویند کسب‌وکار هسته‌ای یاهو این روزها کاملا بی‌ارزش شده است. ارزش آن اکنون کمتر از سهام باقیمانده از سرمایه‌گذاری در علی‌بابا است. و این موضوع غیرطبیعی نیست، چون یاهو در تبلیغات هم عملکرد چندان موثری نداشته است. هیچ‌کس گوگل، فیس‌بوک و دیگر پیشتازان اینترنتی دنیا را برای تبلیغ کردن رها نمی‌کند تا به سراغ یاهو بیاید.

می‌توانست این‌طور نباشد
مشکلات یاهو کاملا ملموس و قابل حل بود. اما میر، به‌عنوان مدیرعامل تصمیم گرفت همان مسیر قبلی را ادامه دهد و نتوانست پیشرفت‌های قابل توجهی در سایت و ابزار جست‌وجوی یاهو به وجود آورد. ادامه ریسک همیشگی یاهو مبنی بر عدم تناسب با شرایط موجود و به‌روز نبودن، رشد این شرکت را فصل به فصل کاهش داد. حال همین ریسک (یعنی ریسکی که به واسطه عدم مطابقت با تغییر نیازهای بازار) در حال زمین زدن یاهو است. سرمایه‌گذاران دیگر علاقه ندارند منتظر تغییر بمانند. آنها خواستار بازدهی سرمایه‌گذاری خود در علی‌بابا هستند و دیگر اهمیتی به مدیرعامل، کارمندان یا مشتریان یاهو نمی‌دهند. بسیاری از آنها از میر ناامید شده‌اند و خواهان یک استراتژی خروج از این وضعیت هستند.

میراثی که میر به جای گذاشته درس‌های مدیریتی مهمی به ما می‌دهد:
• آوردن یک مدیر ارشد از گوگل (یا هر شرکت تکنولوژی بزرگ دیگر) لزوما به معنا آن نیست که موفقیت خود به خود ظهور می‌کند. مثل انتقال رون جانسون از اپل به JCP، میر نشان داد حتی مدیران حوزه تکنولوژی نیز ممکن است در درک رویدادهای بازار و مهارت‌های سازگاری با یک سازمان ناتوان باشند.
• پایبند بودن به یک فرمول موفقیت تاریخی، به جای سختکوشی برای ایجاد یک استراتژی جدید و سازگار کردن آن با تحولات، برای هر مدیر تازه واردی کار آسانی است. وسوسه متمرکز شدن بر تاکتیک‌ها و امید به اینکه استراتژی خود به خود پیش می‌رود، کار چندان فوق‌العاده‌ای نیست.
• نیروی جوان برای یاهو کارآمد نبود. خانم میر جوان بود و با کاربران جوان اینترنت آشنایی داشت. اما در نهایت، نتوانست مهارت‌های لازم مدیریتی را برای نجات یاهو به‌کار گیرد. جوان و پرتوان بودن لزوما جایگزین مناسبی برای تفکر خلاقانه و دانش مدیریت یک سازمان نیست.
• هیات‌مدیره‌ها گاهی بیش از حد به مدیران زمان می‌دهند. ظرف چند ماه مشخص شد که میر استراتژی خاصی برای نجات یاهو ندارد. با این حال، هیات‌مدیره این شرکت اقدامی برای جایگزین کردن مدیرعامل انجام نداد.
• مدیران اغلب غرور بی‌جا دارند. میر بلافاصله پس از دانشگاه خیلی سریع به پیشرفت شغلی رسید و همین موضوع به غرور بی‌جا و اعتماد به نفس بیش از حد منجر شد. در این شرایط، ملزم کردن کارمندان به موافقت محض و جلب حمایت آنها کار آسانی است. همه اینها می‌تواند یک رهبر کسب‌وکار را به جای تفکر خلاقانه و تصمیم‌گیری کارآمد به غرور بی‌جا بکشاند.
به هر حال، یاهو می‌توانست سرنوشت متفاوتی داشته باشد، اما مجموعه مدیرانی را استخدام کرد که نتوانستند این شرکت را به سوی رقابت‌پذیری هدایت کنند. کارمندان، عرضه‌کنندگان، مشتریان و سرمایه‌گذاران یاهو قربانی تلاش برای حفظ شرایط موجود شدند و میر جدید‌ترین و شاید آخرین مدیرعاملی است که یاهو را به سوی شکست پیش برده است.

منبع : دنیای اقتصاد

۱۷ سخن الهام بخش از جف بزوس

جف بزوس موسس آمازون، یکی از ثروتمندترین افراد آمریکا به شمار می‌رود؛ او با بهره‌گیری از اصول خاص و هوش خود به جایگاه فعلی رسیده است. در ادامه ۱۷ سخن الهام بخش از او برای شما آورده شده است که نشان می‌دهد او چگونه در طی ۲۰ سال گذشته، آمازون را به یک کمپانی ۲۰۰ میلیارد دلاری تبدیل کرده است.
فروشگاه آنلاین آمازون ۲۰ ساله شد. وقتی به گذشته‌ی این کمپانی نگاهی می‌اندازیم، می‌بینیم که شرکت آمازون که امروزه همه نوع کالا و خدماتی را به فروش می‌رساند در اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ به عنوان یک فروشگاه آنلاین کتاب، کار خود را شروع کرده است. جف بزوس موسس و مدیرعامل آمازون، با هوش بالا و شم اقتصادی وصف ناپذیر خود توانست شرکتی را پایه‌گذاری کند که اکنون سرمایه‌ی آن بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. در ادامه تعدادی از سخنان الهام‌بخش او  گردآوری شده است که نشان‌دهنده‌ی نبوغ و هوش سرشار او است. با زومیت همراه باشید.

۱. در مورد رضایت‌مندی از خود: “یک شرکت نباید عادت کند که همواره در اوج باشد؛ زیرا درخشش و در اوج بودن، همیشگی نیست.”

۲. ابتکار و نوآوری: “وقتی مجبور باشید از کمترین چیزها بیشترین استفاده را ببرید، اینجاست که نوآوری و ابتکار خودش را نشان می‌دهد. برای رهایی از یک جعبه‌ی تنگ و تاریک، تنها راهی که وجود دارد این است که ابتکار عمل نشان دهی و راهی به سوی بیرون پیدا کنی.”

۳. پیشرفت: “اگر تمام توجه‌ خود را به رقبای خود معطوف کنید، در این صورت باید بنشینید و منتظر بمانید تا اینکه رقبای شما یک حرکتی بکنند؛ اما توجه به نیازهای مشتریان و مشتری‌مداری باعث می‌شود که همواره پیشرو باشید.”

jef2

۴. ارزش‌هایی که باید در شرکت خود ایجاد نمایید: “بخشی از این ارزش‌ها در طول مسیرتان مشخص می‌شوند. درس‌ها و تجربیاتی که در طی فعالیت حرفه‌ای خود کسب می‌کنید، ارزش‌های شرکت شما را تعیین می‌نماید.”

۵. ایده‌های نو: “گاهی اوقات خوش اقبالی باعث می‌شود که افراد به طور غیر منتظره ایده‌های بکر و نویی را کشف نمایند.”

۶. در مورد منتقدانتان: “اگر نمی‌خواهید مورد انتقاد قرار بگیرید محض رضای خدا، دست به هیچ کار جدیدی نزنید و همچنان به روال گذشته، کارهای خود را انجام دهید.”

۷. در مورد انگیزش: “من قویا معتقدم که نمایندگی‌های یک شرکت نتایج بهتری را بدست می‌آورند. آنها اهمیت بیشتری به کارشان می‌دهند. کاری که آنها انجام می‌دهند صرفا انجام یک وظیفه نیست. در این مورد باید کسب و کاری وجود داشته باشد و این کسب و کار باید معقول و منطقی باشد؛ اما این تنها دلیلی نیست که باعث می‌شود آنها کارشان را خوب انجام بدهند؛ زیرا اهداف و دلایل خاصی به آنها انگیزه می‌دهد تا کارشان را به خوبی انجام دهند.”

۸.انتخاب دوست: “زندگی کوتاه‌تر از آن است که صرف کسانی شود که هیچ تدبیر و درایتی ندارند.”

۹. در مورد اخلاقیات: “چیزی که من را خیلی ناراحت می‌کند این است که وقتی از کنار بانکی عبور می‌کنم تبلیغاتی را ببینم که با استفاده از آن سعی می‌کنند مردم را متقاعد نمایند تا برای هزینه‌های غیر ضروری، خانه‌شان را در رهن بانک قرار دهند و وام بگیرند. این یک ترفند شیطانی است.”

۱۰. استراتژی: “ما سه ایده‌ی بزرگ در آمازون داشته‌ایم که بعد از گذشت دو دهه همچنان به آن ایده‌ها وفادار مانده‌ایم. این ایده‌های بزرگ دلیل موفقیت ما بوده‌اند؛ مشتری مداری، نوآوری و شکیبایی.”

۱۱. رشد و ترقی: “هر کسب و کاری باید همیشه جوان باقی بماند. اگر شما پا به پای نیازهای مشتری پیش بروید مانند وول ورث موفق خواهید بود.”

۱۲.نقطه‌ی اتکا: “اگر سرسخت و سمج نباشید کارها را خیلی زود و در مرحله‌ی آزمایش و تجربه‌اندوزی رها خواهید کرد و اگر فرد انعطاف‌پذیری نباشید در مواجهه با مشکلات، سر خود را به دیوار خواهید کوبید و نخواهید دید که چه راه حل‌های متفاوتی برای حل مشکلتان وجود دارد.”

۱۳. بازاریابی: “در گذشته ۳۰ درصد از زمان خود را صرف این می‌کردید که کالا و خدماتی درجه یک و بی نظیر را به مشتری ارائه کنید و ۷۰ درصد از زمان‌تان را صرف تبلیغات آن می‌کردید؛ اما در دنیای امروز، باید دقیقا برعکس عمل کنید.”

۱۴. قیمت‌گذاری: “دو نوع شرکت وجود دارد. آن‌هایی که تلاش می‌کنند تا هزینه‌ی بیشتری را از مشتری مطالبه کنند و آن‌هایی که تلاش می‌کنند هزینه‌ی کمتری را مطالبه نمایند. آمازون شرکتی است که در گروه دوم قرار می‌گیرد.”

۱۵. قدرت و اختیار دادن به گروه کاری: “زمانی که گروه کاری من بخواهد کاری را انجام دهد، به آن ها ” نه” نخواهم گفت. اما اگر گروه کاری من نخواهد یک کاری را انجام دهد ممکن است که خواست آن ها را بپذیرم. وقتی چندین راه برای رسیدن به توافق وجود داشته باشد شما می‌توانید ریسک‌پذیری گروه‌تان را بالا ببرید.”

۱۶. جلب کردن توجه مشتری: “ممکن است بهترین تکنولوژی را در اختیار داشته باشید و شاید بهترین نمونه از کسب و کار را داشته باشید؛ اما اگر روایت و بیان درستی از برند خود نداشته باشید، هیچ فرقی با بقیه نخواهید داشت و توجهی را جلب نخواهید کرد.”

۱۷. انتخاب سود اندک: “کم کردن ما به التفاوت هزینه‌های تولید و قیمت فروش، عاملی بوده که باعث شده است فرصت‌های زیادی پیش روی آمازون قرار بگیرد.”

چگونه یک کارمند حرفه ای استخدام کنیم ؟

استخدام نیرو مثل فرآیند فروش یک مرحله فیلترینگ دارد که مراحل گذر از آن به ترتیب از اولین تماس داوطلبان استخدام شروع شده و به سمت جذب نیرو و فرآیند ارزشیابی حرکت کرده و در نهایت به استخدام فرد شایسته می‌انجامد. گام‌های مهم این فیلترینگ که در واقع مثل یک قیف است، به‌‌صورت خلاصه در شکل زیر نشان داده شده است و درست مثل فروش که فرآیند پیچیده‌ای است، مراحل هم بیشتر می‌شود.
هنگامی که در فرآیند استخدام، تقاضا برای افراد با استعداد بیش از عرضه باشد، همه مراحل مذکور در این قیف مورد نیاز خواهند بود و زمانی که عرضه افراد با استعداد بیش از تقاضا برای استخدام است، مسیر میان‌بر نشان‌داده شده در سمت چپ این شکل می‌تواند اتفاق بیفتد. مشکل اغلب شرکت‌ها این است که حتی در شرایط کمبود، از یک فرآیند مازاد استفاده می‌کنند. تمام مراحل جذب و استخدام نیرو برای اغلب شرکت‌ها، بسیار تعاملی است. این فرآیند با عبور دادن افراد از فیلترهایی بر اساس مهارت و تجربه آنها شروع می‌شود، افراد ضعیف کنار گذاشته می‌شوند، برای به حداقل رساندن اشتباهات مصاحبه صورت می‌گیرد و حتی قبل از اینکه داوطلبان با شغل خود آشنا شوند، توافق‌های اولیه‌ای‌ در مورد دستمزد صورت می‌گیرد. اگر تعداد داوطلبان درجه یک بیش از حد نیاز باشد، این فرآیند کاربرد خواهد داشت؛ اگرچه ممکن است اهانت‌آمیز باشد. اما اگر تعداد داوطلبان زیاد نباشد، نتیجه عکس خواهد داشت و شرکت‌ها سختگیری را کنار گذاشته و روند همیشگی استخدام را دنبال خواهند کرد.

استخدام

جزییات بیشتر در ادامه مطلب .

 مسوولان گزینش در شرایط کمبود نیروی بااستعداد، نیاز دارند داوطلبان را طوری متقاعد کنند که بهترین گزینه به آنها پیشنهاد شده است. این فرآیند با ذکر دو مرحله اضافی با عنوان گرفتن راهنمایی و مشاوره‌های مناسب و تبدیل این افراد به یک مشتری بالقوه در بالای قیف نشان داده شده است. یک مشتری بالقوه کسی است که کاملا واجد شرایط استخدام است، اما پیش از آنکه با تبدیل شدن او به‌عنوان داوطلب رسمی موافقت شود، به اطلاعات بیشتری نیاز است. این مراحل اضافی با اکثر فرآیندهای پیچیده فروش که شامل زمان صرف کردن برای آشکارسازی نیازهای خریدار و ارائه یک راه‌حل خاص به مشتری است، قابل قیاس هستند. در صورت انجام صحیح این فرآیند، این دستورالعمل می‌تواند کیفیت فرآیند استخدام افراد بااستعداد را بالا ببرد. در اینجا چگونگی انجام آن شرح داده شده است:
1) بین شغل‌ها تمایز قائل شوید
یک شغل فهرستی از مهارت‌ها، تجربه‌ها و مسوولیت‌های عمومی نیست؛ بلکه یک شغل کاری است که شخص آن را با توجه به اهمیت آن و با استفاده از این مهارت‌ها و تجربه‌ها انجام می‌دهد. یک حرفه، چیزی است که شخص می‌تواند آن را بیاموزد تا ببیند آیا کار انجام‌شده درست است یا خیر. اگر مدیران کارگزینی و جذب نیرو نتوانند چنین تعریفی را از شغل و حرفه داشته باشند، همه داوطلبان بالقوه زبده را از دست خواهند داد.
2) مشاوره‌های مناسب بگیرید
از آنجایی که بهترین افراد اغلب شغل خود را در هر زمینه‌ای از طریق منابع قابل‌ اعتماد و مشاوره به‌دست می‌آورند، مدیران کارگزینی نیازمند صرف زمانی برای انجام مصاحبه با واجدین شرایط هستند. معمولا این روشی است که فروشندگان موفق، بهترین مشتریان خود را می‌یابند و این شیوه در فرآیند استخدام هم صدق می‌کند.
3) به آرامی پیش بروید. گفت‌وگو را به فروش بگذارید نه شغل را
داوطلبانی که در جلسه مصاحبه به مدیر کارگزینی‌ توجه نکرده و او را تحت‌تاثیر قرار نمی‌دهند، اطلاعات زیادی درباره آن شغل ندارند و در اولین مکالمه‌شان با پیش کشیدن بحث دستمزد و حقوق، به سرعت جلسه را به پایان می‌رسانند.
4) مدیر کارگزینی را دائما درگیر کنید
بسیار بعید به نظر می‌رسد یک مشتری بالقوه بدون داشتن تماس تلفنی با مدیر کارگزینی، تبدیل به یک داوطلب رسمی شود. گرچه بخش‌هایی از جلسه استخدام نیازمند دقت بیشتری است و با وجود مشکلات به آن ادامه داده می‌شود، اما تماس تلفنی به داوطلب بالقوه اجازه می‌دهد بدون داشتن تعهدی، بینش بیشتری درباره پتانسیل حرفه‌ای آن شغل به دست بیاورد. نقش مسوول استخدام، متقاعد کردن شخص برای پذیرش رسمی این کار است.
5) رشد حرفه‌ای را تکمیل کنید، نه افزایش پاداش را
زمانی که یک داوطلب اولین تماس خود را برقرار می‌کند، از بالا رفتن حقوق و دستمزدش به‌عنوان اولین معیار برای تغییر شغل یاد می‌کند و به این نکته که در شغل جدیدش، کار حرفه‌ای قابل ‌قبولی ارائه می‌دهد یا خیر اهمیتی نمی‌دهد. متاسفانه بسیاری از مدیران کارگزینی و داوطلب‌ها پیش از آنکه به بیان هدف بپردازند، یکدیگر را از فیلترهای مورد نظر عبور می‌دهند. به همین علت است که برخی از فرآیندهای کشف استعداد رسمی و چندمرحله‌ای مانند آنچه پیش‌تر راجع به آن توضیح دادیم، نیاز به اجرایی شدن دارد.
مشتری پادشاه است، به‌جز زمانی که برای استخدام شدن مراجعه می‌کند. برای استخدام بهترین افراد، هر مرحله‌ای از فرآیند استخدام در شرکت‌ها باید با آگاهی از چگونگی استخدام بهترین افراد و بررسی چرایی برتری دادن برخی مشاغل بر دیگری صورت گیرد. تعداد کمی از شرکت‌ها برنامه استخدام نیروی خود را از این منظر طراحی کرده‌اند. بیشتر آنها این فرض نادرست را باور دارند که استعدادهای برتر مازاد وجود دارند و باید از نیروهای ضعیف جدا شوند. در شرایط کمبود افراد درجه یک، نه تنها این فرض با شکست مواجه خواهد شد، بلکه نتایج بد و معکوس و پرهزینه دربرخواهد داشت. استخدام افراد برتر و بالا بردن سطح استعداد در یک شرکت نه‌تنها هزینه نیست، بلکه یک سرمایه‌گذاری استراتژیک است. این چیزی است که اغلب شرکت‌ها خواهان آن هستند، اما تعداد معدودی از آنها از شیوه صحیح انجام آن مطلع هستند. این کار با پادشاه کردن داوطلب آغاز می‌شود.

ویدئو: خشم آجیل به عذرخواهی و کناره‌گیری مدیر شرکت هواپیمایی کره منجر شد

تقاطع: مدیر اجرایی “شرکت هواپیمایی کره” به دلیل ایجاد تاخیر در یکی از پروازهای این هواپیما، امروز جمعه (۱۲ دسامبر-۲۱ آذر) از سمت خود کناره‌گیری و به خاطر کارش به صورت عمومی عذرخواهی کرد.
“چو هیون-آه” روز جمعه‌ی گذشته (۵ دسامبر-۱۴ آذر) یک مهمان‌دار پرواز نیویورک به سئول شرکت هواپیمایی تحت مدیریتش را به خاطر عدم سرو کردن آجیل در کاسه اخراج کرده و باعث تاخیر ۲۰ دقیقه‌‌ای این پرواز شده بود.
این ماجرا که رسانه‌های کره جنوبی به آن لقب “خشم آجیل” داده‌اند، زمانی اتفاق افتاد که پرواز شماره ۸۶ در حال بلند شدن از فرودگاه “جان اف کندی” شهر نیویورک بود. در این هنگام، یک مهمان‌دار مرد این پرواز که نامش اعلام شده، بسته‌ی فندق استرالیایی را در مقابل خانم “چو” که در “فرست کلاس” نشسته بود گذاشت که این موضوع این مدیر ۴۰ ساله‌ی شرکت کره‌ای را خشم‌گین کرد. او بر سر مهمان‌دار فریاد می‌زد که دستور‌العمل را رعایت نکرده و باید آجیل را در ظرف سرو می‌کرده است. وی سپس از مهمان‌دار خواست تا راهنمای خدمات داخل پرواز شرکت را بیاورد و در آن دستور‌العمل مربوط به سرو آجیل را پیدا کند. ناتوانی مهمان‌دار در پیدا کردن این دستور‌العمل، باعث خشم بیشتر خانم “چو” شد و او همان‌جا مهمان‌دار را اخراج کرد و از خلبان خواست تا به سالن فرودگاه برگردد تا وی را پیاده کند.
این اتفاقات که بدون اطلاع ۲۵۰ مسافر دیگر هواپیما افتاد باعث تاخیر ۲۰ دقیقه‌ای پرواز شد.
یک هفته پس از این اتفاق و انتشار گسترده‌ی خبر آن در رسانه‌های کره جنوبی، “چو هیون-آه” در حالی که کت بلند مشکی‌رنگی بر تن داشت، با سری رو به پایین به نشانه‌ی شرم‌گین بودن، همراه با پدرش که ریاست “شرکت هواپیمایی کره” را بر عهده دارد در مقابل خبرنگاران حاضر شد و ضمن “عذرخواهی عمیق” بابت رفتارش، گفت که از تمام سمت‌های خود در این شرکت کناره‌گیری کرده است.
او اضافه کرد که به زودی در دیداری با مهمان‌دار مورد غضب واقع‌شده از وی نیز عذرخواهی خواهد کرد.
“چو یونگ-هو”، پدر خانم “چو” نیز رفتار دخترش را “احمقانه” توصیف کرد و گفت از این‌که نتوانسته او را بهتر بزرگ کند، متاسف است.
وی هم‌چنین تاکید کرد که فرزند ارشدش از تمام مسوولیت‌های اجرایی در گروه “هانجین” که مالک “هواپیمایی کره” است، کناره‌گیری کرده است.

فیلم عذرخواهی:
[jwplayer mediaid=”1721″]

چرا مشتریان از دیگران خرید میکنند نه از شما؟

Alihooseini_Moshaver
چرا مشتریان از شما خرید نمی‌کنند؟ این پرسش به ظاهر ساده، پاسخهای دشواری دارد.
اثر حاضر بدون كمترين حاشيه، اين پرسش را با 5 دليل پاسخ مي‌دهد. البته دلايل فراوان ديگري نيز دارد كه اين اثر به دليل اختصارگزيني، به آن دلايل نپرداخته است.
برخي از دلايل بر اين موضوع تأكيد ورزيده‌اند كه مشتري از منافعي كه با خريد كالاي شما به دست مي‌آورد، آگاه نيست. پس وظيفه‌ي شما است كه اين منافع را براي مشتري برشماريد. گاه مشتري از اين منافع كاملاً آگاه است، اما كالاي شما در دسترس او نيست. اصلي‌ترين وظيفه‌ي شما، توزيع سريع و در دسترس قرار دادن كالا براي مشتري است.
حقيقت اين است كه تقريباً همه‌ي مشتريان به واسطه‌ي دغدغه‌ها و نيازهايشان خريد مي‌كنند. اگر فعاليتهاي بازاريابي شما بر پايه‌ي اين اصل نباشد، در فروش كالا يا خدمت خود مشكل خواهيد داشت.
مشتريان صرفاً به دنبال كالا يا خدمتي با قيمت پايين‌تر نيستند، آنها بيشتر به دنبال مزايا و كاركردهاي آن محصول يا خدمت هستند و اين امر دليل خريد آنها است. اگر براي فروش محصول خود دچار مشكل شديد، موارد زير را در نظر بگيريد كه برخي از دلايل عدم خريد مشتريان هستند.‌
1. از محصول شما آگاهي ندارند
مصرف‌كنندگان نمي‌توانند كالايي بخرند كه از آن آگاهي ندارند. اگر براي بازاريابي محصول خود تلاش مي‌كنيد، اما مصرف كنندگان كماكان از آن خبر ندارند، بايد تأثيرگذاري فرايند بازاريابي خود را ارزيابي كنيد. آيا بازار مناسبي را هدف قرار داده‌ايد؟ آيا پيام شما به افرادي كه ممكن است كالاي شما براي آنها مفيد باشد مي‌رسد؟
همواره به ياد داشته باشيد كه راه‌حل اين موضوع، انجام اقدامات بيشتر و پرهزينه‌تر براي بازاريابي نيست، زيرا ممكن است مسأله در ابزار و مخاطب بازاريابي باشد.‌
2. مزاياي محصول شما را درك نمي‌كنند
قيمت تنها ملاك مصرف‌كنندگان براي خريد نيست. يكي از مهمترين ملاكهاي آنها براي خريد، مزايايي است كه كالا يا خدمت براي آنها ارائه مي‌كند.
مشتريان بايد بدانند مزاياي محصول و يا خدمت شما چيست؟ سه مورد از مهمترين مزاياي كالاي خود را مشخص كنيد و تبليغات خود را بر مبناي آنها آماده كنيد.‌
3. احساس مي‌كنند كه كالاي شما ارزش ادراكي ندارد
مشتريان كالايي را كه برايشان ارزش ادراكي برايشان نداشته باشد، نمي‌خرند. چرا مشتريان بايد براي كالاي شما ارزش قائل باشند؟
مي‌توانيد از مزاياي محصول خود براي ايجاد ارزش ادراكي استفاده كنيد و همين ارزش ادراكي به فروش شما كمك شاياني مي‌كند؛ اگر ارزيابي مصرف‌كننده اين باشد كه كالاي شما ارزشي ندارد، آن را نخواهد خريد. در فرايند بازاريابي، بايد براي كالاي خود ارزش ادراكي خلق كنيد.‌
4. ارتباط كالا را با نيازهاي خود درنمي‌يابند
تاكنون اهميت مزايا و ارزش ادراكي را مطرح كرديم. موضوع مهم بعدي نياز مشتري است. آيا مشتريان مي‌دانند كالاي شما چگونه نياز آنها را برطرف مي‌كند؟ آيا اين كالا آسايش و آرامش بيشتري به آنها مي‌بخشد؟ محصول شما كدام نياز آنها را برآورده مي‌كند؟ پاسخ اين سؤالات را به‌روشني به مشتريان منتقل كنيد، زيرا شايد نتوانند اين موارد را حدس بزنند.‌
5. آنها به محصول شما دسترسي ندارند
مردم نمي‌توانند كالايي بخرند كه به آن دسترسي ندارند.
اگر مصرف‌كنندگان وصف محصول شما را بشنوند اما نتوانند آن را در بازار پيدا كنند كالاي شما را از ياد مي‌برند.
مصرف‌كنندگان تمايل دارند كالاي شما را به‌راحتي به دست آورند. چگونه مي‌توانيد دسترسي كالاي خود را افزايش دهيد؟ آيا بايد تغييراتي در نحوه‌ي توزيع آن اعمال كنيد؟ شايد بهتر باشد فروش اينترنتي را امتحان كنيد. ميزان دسترسي به كالاي خود را ارزيابي كنيد و در صورت لزوم تغييراتي در آن بدهيد.
* منبع: مجله توسعه مهندسی بازار

۱۰ رمز موفقیت به روایت ریچارد برانسون

علی حسینی-ریچارد برانسون 01

ریچارد برانسون در شانزده سالگی تحصیل را رها کرد و با کمک یکی از دوستانش مجله “دانش آموز” را راه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی “ویرجین رکوردز” را تاسیس کرد و مؤسس شرکت “ویرجین گروپ” هم هست. او در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی “ویرجین آتلانتیک” را به وجود آورد و دهه ۱۹۹۰ شاهد “ویرجین موبایل” و “ویرجین ترین” نیز بود.
او یکی از موفق ترین بازرگانان در انگلستان و نمادی از کارآفرینی است. جدیدترین پروژه او “ویرجین گلکتیک” است که او امیدوار است روزی به یک شرکت گردشگری فضایی بدل شود.
این شما و این ده درس برتر او برای موفق بودن:
۱ – رویاهایتان را دنبال کنید و به خود شک نکنیدرؤیاهای خود را دنبال کنید، درگیر زندگی و چیزهای جدیدی شوید که برایتان جالب است. اگر می‌خواهید کار و کسبی به راه بیاندازید، مطمئن شوید که درباره سرگرمی مورد علاقه یا موضوعی باشد که برایتان جذاب است.
این‌طوری زندگی بهتری خواهید داشت. هدفتان انجام کاری، صرفاً برای پول درآوردن، نباشد.

علی حسینی-ریچارد برانسون 02

برانسون برای مجله خود برای افراد و مشاهیر بسیاری نامه فرستاد و بسیاری از آن‌ها دعوت او برای مصاحبه را پذیرفتند

فکر می‌کنم خیلی از افراد ایده‌های خیلی خوبی در ذهن دارند، ولی افراد اندکی می‌روند و واقعاً ایده‌هایشان را اجرا می‌کنند.
خیلی افراد هستند که به این فکر می‌کنند که حتماً فرد دیگری قبلاً این کار را کرده، یا هیچ وقت نمی‌توانی پول لازم برای این کار را فراهم کنی و یا اینکه در زندگی نباید خطر کرد.
دست آخر کسانی شانس یک زندگی هیجان انگیز و پر ارزش را خواهند داشت که می‌گویند همین الان می‌روم و این کار را می‌کنم.
۲ – یک تغییر مثبت بوجود بیاورید و یک کار خوب بکنیداگر می‌خواهید یک کارآفرین بشوید، اولین چیز لازم این است که ایده ای داشته باشید که بتواند تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کند. کسب و کار یعنی همین.
اگر صاحب کار و کسبی باشید، در موقعیتی هستید که بتوانید تغییرات بزرگی در این دنیا ایجاد کنید.
به نظر من این برای کارمندان یک شرکت هم خوب است، که از کار کردن در شرکتی که می‌دانند در دنیا کارهای خوبی انجام می‌دهد لذت ببرند.
۳ – به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشیدشما قطعاً باید به ایده‌های خود ایمان داشته باشید. اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقمند کنید.

علی حسینی-ریچارد برانسون 03

شرکت موسیقی برانسون در ابتدا کار خود را با پذیرش سفارش‌های پستی آغاز کرد

اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود.
اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب هایتان بهتر باشد.
۴ – لذت ببرید و هوای تیم تان را داشته باشیدمن ۱۰۰ درصد معتقدم که لذت بردن از کار بسیار مهم است، و اگر از کاری لذت نمی برید یعنی وقت آن رسیده که به سراغ کار دیگری بروید. از راس تا پایین چرخه اداری باید از کارشان لذت ببرند تا فضای کاری دلچسبی ایجاد شود.
اطمینان حاصل کنید که کسانی شرکت شما را اداره می‌کنند که عمیقاً به مردم اهمیت می‌دهند، به بهترین جنبه افراد دقت می‌کنند و در عوض انتقاد کردن، تشویق می‌کنند.
انسان‌ها چندان هم با گل‌ها فرق نمی‌کنند. اگر به یک گل آب بدهید شکوفا می‌شود و اگر آب ندهید، می خشکد و می‌میرد، من معتقدم که انسان‌ها هم همین گونه اند.
۵ – بیخیال نشویدبیخیال نشدن اهمیت بسیار زیادی دارد. در ماجراهایی که من داشته‌ام، مثلاً وقتی می‌خواستم با بالن از اقیانوس آرام بگذرم، موقعیت های بسیاری بوده که در آن‌ها فکر کنم احتمال زنده ماندنم ناچیز است.

علی حسینی-ریچارد برانسون 04

برانسون در سال ۱۹۸۹، آویزان به پایین یک هلیکوپتر وارد جزیره نکر شد تا با همسرش جون تمپلتن ازدواج کند

کارآفرینی بی شباهت به ماجراجویی نیست. شما با موقعیت های بسیاری روبرو خواهید شد که راه پس و پیش ندارید و باید روز و شب کار کنید تا به مشکلات مختلفی که سر راه یک شرکت قرار می‌گیرد غلبه کنید. روز بعد خود را جمع و جور کنید و سراغ کارهای دیگر بروید.
فکر می‌کنم من نسبتاً در مواجهه با شکست موفق باشم؛ معمولاً نمی‌گذارم ذهنم را برای بیش از یکی دو ساعت مشغول کند و هر آنچه در توانم باشد را صرف پرهیز از اشتباهات گذشته می‌کنم.
۶ – لیست های متعدد درست کنید و برای خود چالش های جدید ایجاد کنیدمن لیست های بسیاری برای خودم تهیه می‌کنم، چون فکر می‌کنم توجه به جزئیات کوچک است که یک شرکت استثنایی را از یک شرکت متوسط متمایز می‌کند. جزئیات خیلی مهم است و من فکر می‌کنم تعیین چالش ها و اهداف جدید برای خود هم مهم است.
معتقدم که ابتدای سال زمان خوبی است برای اینکه اهداف پیش روی خود در طول سال را بنویسید. اگر خود را سازماندهی نکنید و آنچه می‌خواهید بدست بیاورید را ننویسید، خطر آن وجود دارد که زمان از چنگتان برود و چیزی زیادی به دست نیاورده باشید.
۷ – برای خانواده تان زمان بگذارید و سپردن کارها به دیگران را بیاموزیدیکی از اولین کارهایی که به عنوان یک کارآفرین باید کرد، آموختن هنر سپردن کارها به دیگران است. کسانی را پیدا کنید که در اداره روزانه یک شرکت از شما بهتر باشند و با این کار وقت خود را، برای فکر کردن به موضوعات مهم‌تر و وقت گذراندن با خانواده، آزاد کنید.

علی حسینی-ریچارد برانسون 05

برانسون دو فرزند دارد: هالی و سام

این کار، مخصوصاً اگر فرزند دارید، خیلی مهم است. آنها تنها چیزی هستند که وقتی شما بروید از شما باقی می‌ماند.
من می‌دانم که کارآفرین موفقی ام، ولی مطمئن نیستم که می توانستم مدیر خیلی موفقی هم باشم. ذهن من همیشه به آینده فکر می‌کند و به ساختن چیزهای جدید فکر می‌کنم.
فکر می‌کنم بهتر است به مجرد اینکه چیزی را راه انداختم، فرمان آن را به فرد دیگری بسپارم. می‌توانم بروم و بیایم و کمی دردسر هم برای کارمندانم ایجاد کنم، ولی بهتر است کسب و کار روزانه را به فرد دیگری محول کنم.
۸ – تلویزیون را خاموش کنید، بروید بیرون و کاری بکنیدمادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا کنیم و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم.
جزیره نکر (در جزایر ویرجین بریتانیا) جایی است که در آن خود را از دنیای بیرون جدا می‌کنم و می‌توانم دغدغه هایم را فراموش کنم. ولی کارهایی که می‌کنم آن‌قدر به نظرم جذاب، با‌ارزش و هیجان انگیز است که هیچ وقت نمی‌خواهم کامل فراموششان کنم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینم و نمی‌خواهم این موقعیت را هدر بدهم.
۹ – وقتی از شما بد می‌گویند، نشان دهید که اشتباه می‌کنند

علی حسینی-ریچارد برانسون 06

برانسون جلوی عکس بزرگی از “اسپیس شیپ ۲” فضانورد تجاری او در حال انجام آزمایش‌های فنی در بیابان موهاوی در کالیفرنیا است

افرادی هستند که به لباس افراد موفق آویزان می‌شوند و سعی می‌کنند با استفاده از نام آن‌ها چند کتاب بفروشند. چندان دلچسب نیست، ولی می‌دانید که اگر از آنها شکایت کنید و سر و صدا براه بیاندازید، فقط فروش کتابشان را بیشتر خواهید کرد. برای هم من هنر نادیده گرفتن چنین افرادی را آموخته‌ام.
به نظرم بهترین کار این است که به هر شکلی که می‌شود، اشتباه بودن گفته‌های آنان را نشان دهید. مثلاً کتاب خاصی (“برانسون: پشت نقاب” اثر تام باور)، می‌گوید که برنامه فضایی ما عملی نیست، در سال جاری اشتباه بودن ادعای آنها را ثابت خواهیم کرد.
۱۰ – کاری را بکنید که به آن عشق می ورزید و در آشپزخانه تان یک مبل داشته باشیدشما فقط یک بار زندگی می‌کنید، پس اگر من بودم، کاری را می‌کردم که بتوانم از آن لذت ببرم. شاید گفتنش از سوی من که مالک یک جزیره کوچک در کارائیب هستم کمی باور‌نکردنی باشد، ولی وقتی به آن جزیره می‌رویم، بیشتر وقت‌مان را در آشپزخانه می‌گذرانیم.
حقیقت این است که تا وقتی که آشپزخانه شما جای کافی برای یک مبل داشته باشد و شریکی در زندگی داشته باشید که به او عشق می ورزید، لزوماً به دیگر ملحقات زندگی احتیاجی ندارید.
پس اگر مشغول کاری هستید که به آن شدیداً علاقمندید، زندگی بسیار لذت بخش تری را برای شما به ارمغان می‌آورد تا اینکه صرفاً برای پول کار کنید.

اشتباه موردی

کارمندی به دفتر رییس خود رفت و گفت: «معنی این کار چیست؟ شما این ماه 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کردیم به من دادید.»
رییس پاسخ داد: «میدانم، ولی من ماه پیش 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم و هیچ شکایتی نکردی.»
کارمند گفت: «درسته، من اشتباهات موردی را میتوانم بپذیرم، ولی وقتی بصورت عادت شود وظیفه خودم میدانم به شما گزارش کنم!»

یک جواب دو حرفی از استیو جابز

دیوید گلفمن (David Gelphman) دیشب در وبلاگ شخصی خودش چنین نوشت:
در بیش از 12 سالی که در اپل کار کردم هرگز استیو جابز را برای مقاصد کاری ملاقات نکردم. البته که مثل تمام کارمندان اپل او را در کافه Macs  یا در حال پیاده روی با جانی آیو در اطراف حیاط داخلی مقر اینفینیت لوپ می دیدم و جلساتی هم بود که او برگزار می کرد. ولی هرگز مستقیماً با استیو تماسی نداشتم تا اینکه…
در مارس 2010، فقط چند هفته قبل از عرضه رسمی آیپد، یک دلیل برای تماس با او پیدا شد. یکی از دوستانم به خاطر سرطان ریه داشت می مرد و من می خواستم تا فرصت هست به سان فرانسیسکو بروم و با او دیدار و گفتگو داشته باشم.
آن خانم از دوستانی بود که در دوره کار در ادوبی پیدا کرده بودم و خیلی عاشق تکنولوژی بود. برای همین با خودم فکر کردم دیدن آیپد می تواند یک مُسکن خوب برای حال آن موقعش باشد و من یکی داشتم، اما از آنجا که هنوز محصول رسماً معرفی نشده بود نمی توانستم بدون اجازه مدیریت آن را به کسی نشان دهم.
بنابراین هیچ راهی نبود که بتوانم آیپد را با خودم ببرم مگر اینکه استیو شخصاً آن را تایید می کرد. می دانستم که اجازه خواستن از مدیران مستقیمم یک راه اشتباه است. هیچ کس این خطر را به جان نمی خرید. فقط مدیران ارشد iOS می توانستند چنین درخواستی را تایید کنند و به نظر می رسید امتحانش وقت تلف کردن باشد. جواب راحت “نه” بود و قطعاً چیزی جز آن را نمی شنیدم. کسی اهمیت نمی داد.

بنابراین به استیو نوشتم:
سلام،
امروز (سه شنیه) به عیادت از دوستی در بیمارستان سان فرانسیسکو می روم که رو به فوت است. به من گفته اند که شاید نهایتا تا همین جمعه دوام بیاورد. در اواخر فوریه پیوند ریه دریافت کرده و همه امیدوار بودیم بهتر شود ولی نتیجه بخش نبود.
برای کار روی نرم افزار آیپد به من مجوز حمل دستگاه داشته شده و شخصا موارد امنیتی اپل را بسیار جدی می گیرم. امیدوار بودم از شما اجازه بگیرم که عکس های او را روی آیپد نشانش دهم هر چند هنوز به سوم آوریل (معرفی رسمی) نرسیده ایم. در شرایط عادی چنین تقاضایی نمی کردم و انتظار هم ندارم با این مورد موافقت شود.
ممنون بابت لحاظ کردن این درخواست.
دیوید گلفمن

مثل احمق ها در دقیقه نود این درخواست را فرستادم و انتظار جواب هم نداشتم، عبث بود که انتظار معجزه داشته باشم. با این حال، 3 دقیقه بعد از اینکه ایمیل را فرستادم، جوابش رسید.

OK
فرستاده شده از آیفونم

کلمات نمی توانند بگویند که چقدر از این جواب خوشحال بودم. OK. فقط دو حرف ولی یک دنیا معنا. در بسیاری از نطق ها استیو می گفت: «دلیل اینکه کارمان را انجام می دهیم، این است [که با محصولات مردم را خوشحال کنیم]» و آن روز او به من امکان داد با کمک محصوSteve-Jobs-with-iPadل تلاش ها و کارهایی که آن چند وقت انجام داده بودیم به دوستم خوبی کنم، حتی با اینکه از قوانین پیروی نمی کرد.
آن روزها درباره روح و قلب اپل به تردید افتاده بودم. این تعامل کوچک با استیو کمک کرد دوباره روحیه ام برگردد. متاسفانه دوستم تمام مدتی که بالای سرش بودم بی هوش بود و آیپد در کیف من باقی ماند. آنجا هیچ کس نمی دانست که آن را همراه دارم. او همان روز فوت کرد ولی من از بودن در کنارش خوشحال بودم. آن حضور خیلی موثر بود، درست مثل جواب دو حرفی استیو.

منبع: نارنجی

خود را مجبور به پیشرفت کنید

ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید.
اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.
برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.آن ها ماهی ها را می گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می کردند.  فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.
اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.
متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به  ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.
باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند.  پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند.
آنها چطور  می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟
پول زیاد
به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر»
ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست می شوید.
شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می دهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می رسد و هرگز موفق نمی شوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید.
این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ۱۹۵۰دریافت:
” بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند ”
منافع و مزیتهای رقابت
شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می دارند؟
برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند.
کوسه جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.
توصیه :
–  به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید .
– از بازی لذت ببرید.
– اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می کند به جای آن مشکل را تشخیص دهید .
– عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.
– اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید .
– زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید .
– پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که می توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید .
– در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید شنا کنید

ارسال شده از سوی : نا مشخص

مدیر قاطع

روزی مدیر یک شرکت بزرگ، در حالیکه به سمت دفتر کارش میرفت، در راهرو جوانی را دید که به دیوار تکیه داده و به اطراف نگاه میکند.
جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق میگیرید؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»
مدیر با عصبانیت دست در جیبش کرد و 6000 دلار درآورد و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق 3 ماه تو، برو دیگر اینجا پیدایت نشود. ما به کارمندان حقوق میدهیم که کار کنند نه اینکه بیکار اینجا بایستند و به اطراف نگاه کنند…»
جوان با خوشحالی پول را گرفت و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که نزدیکش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»
کارمند با تعجب از رفتار مدیر جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان ناهار آورده بود!»

رهبر سازمان کیست ؟

سال ۱۹۷۳ من مدیر پروژه برنامه ساخت و پرتاب ماهواره هند شدم. هدف ما قرار دادن ماهواره هند در مدار تا سال ۱۹۸۰ بود. به من بودجه و نیروی انسانی لازم داده شد و صراحتاً به من گفته شد که تا سال ۱۹۸۰ باید ماهواره را به فضا پرتاب کنیم. هزاران نفر با هم در تیم های علمی و فنی برای دستیابی به هدف کار می کردند.
ماه آگوست سال ۱۹۷۹، ما اطمینان داشتیم که برای پرتاب آماده هستیم. به عنوان مدیر پروژه، من به مرکز کنترل پرتاب رفتم. چهار دقیقه قبل از پرتاب، کامپیوتر شروع به تست موارد تنظیم شده در چک لیست کرد. یک دقیقه بعد، برنامه کامپیوتری تست را متوقف کرد؛ نمایشگر خبر از اشکال در برخی از مولفه های برنامه می داد.
متخصصان همراه من گفتند که جای نگرانی نیست؛ آنان محاسباتی انجام دادند و گفتند که می توانیم ادامه دهیم. بنابراین برنامه کامپیوتری را متوقف کردم و وضعیت را به حالت دستی تغییر دادم و دکمه پرتاب راکت را زدم. در مرحله اول همه چیز خوب کار کرد. در مرحله دوم اشکالی پیش آمد و راکت به جای اینکه به سمت فضا حرکت کند در خلیج بنگال سقوط کرد. این یک شکست بزرگ بود!!
پرتاب ساعت ۷ صبح انجام شده بود و رئیس سازمان تحقیقات فضایی هند ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه صبح یک کنفرانس خبری با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی ترتیب داد و خود پشت تریبون قرار گرفت و گفت که مسئولیت این شکست را به عهده می گیرد. او گفت که تیم تحت رهبری او در این مدت سخت کار کرده اند اما پشتوانه فنی بیشتری نیاز بوده است. او به رسانه ها اطمینان داد که سال بعد یک پرتاب موفق خواهند داشت. من مدیر پروژه بودم و این شکست، به دلیل کوتاهی و اشتباه من بود، اما او به عنوان رئیس سازمان، مسئولیت شکست پرتاب را به عهده گرفته بود.
سال بعد، در جولای ۱۹۸۰، دوباره پرتاب ماهواره را اجرا کردیم و این بار موفق شدیم. مردم همه خوشحال بودند. دوباره یک کنفرانس خبری برگزار شد. رئیس سازمان تحقیقات فضایی من را به کناری کشید و گفت: «امروز تو کنفرانس خبری را برگزار میکنی.»
آن روز یک درس خیلی مهم یاد گرفتم. وقتی خطایی پیش آمد، رهبر سازمان آن را به عهده گرفت. وقتی موفق شدیم، آن را به تیمش نسبت داد.
بهترین درس مدیریتی که یاد گرفته بودم از خواندن کتابها بدست نیامده بود بلکه از آن تجربه حاصل شده بود

می دونی من کی هستم ؟ ( جالب )

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چند ملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. میدانی با کی داری حرف میزنی؟»
کارمند گفت: «نه!»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم احمق!»
کارمند با لحن ملایم گفت: «و تو میدانی با کی داری حرف میزنی احمق؟!»
مدیر اجرایی گفت: «نه!»
کارمند جواب داد: «خوبه!» و سریع گوشی را قطع کرد!

مصاحبه شغلی خنده دار

در حین مصاحبه شغلی برای استخدام در یک شرکت، مدیر منابع انسانی از مهندس جوان صفر کیلومتری که تازه فارغ التحصیل شده بود پرسید: «حقوق مورد انتظار شما برای شروع کار چیست؟»
مهندس جوان گفت: «75000 دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «نظر شما در مورد 5 هفته تعطیلی، 14 روز مرخصی با حقوق، بیمه کامل درمانی، خودروی شیک مدل بالا و مزایای ویژه چیست؟»
مهندس جوان با تعجب از جا پرید و پرسید: «شوخی میکنید؟!»
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما اول خودت شوخی را شروع کردی!»

حتما حتما حتما این مطلب رو بخونید

خانمي با لباس کتان راه‌راه و شوهرش با کت وشلوار نخ‌نما‌شده‌ي خانه‌دوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلي راهي دفتر رييس دانشگاه هاروارد شدند. منشي فورا متوجه شد اين زوج روستايي هيچ کاري در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند.
مرد به آرامي گفت: ?مايل هستيم رييس را ببينيم.?
منشي با بي حوصلگي گفت: ?ايشان تمام روز گرفتارند.?
خانم جواب داد: ?ما منتظر خواهيم شد.? ادامه‌ی خواندن

توجه به روابط

هر تغيير مهمي در زندگي شما روي ديگران هم تاثير ميگذارد . اگر ميخواهيد به هدفهاي بزرگ برسيد ، به همکاري بسياري از اشخاص ديگر احتياج داريد . اغلب اوقات ، مسير زندگي شما با شنيدن يک نقطه نظر ، يک توصيه و راهنمايي و يا يک اقدام و عمل از سوي يک شخص ديگر تغيير ميکند . هر چه روابط خوب بيشتري داشته باشيد ، هر چه اشخاص مفيد و ياري رسان بيشتري را بشناسيد ، درهاي موفقيت بيشتري به رويتان گشوده ميشود.
به توصيه ها و حرفهاي آنان هميشه به خوبي گوش فرا دهيد چرا که نکات مورد نظر آنها بسياري از اوقات راهگشا خواهد بود.

مرگ یک همکار

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود:
«ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم.» ادامه‌ی خواندن