آرزو

آروزی های پری
گاهی روی آرزوهام می شینم و باهاشون پرواز می کنم
گاهی می رم بالا و بالا
گاهی پایین و پایین
گاهی از لابه لای سبزه زارهای شلوغ و قشنگ
گاهی از لابه لای پرواز پروانه ها و پرنده ها، شاخه ها و درخت ها
گاهی روبروی یه حلزون می ایستم و به روش می خندم و با هم حرف می زنیم
گاهی از سرمای هوا، آرزوهام سردشون می شه
گاهی با این سرما می ریم توی یه کلبه
کلبه ای که از پنجره هاش بیرون رو نگاه می کنم
پنجره هایی که قطره های روی شیشه اون نشون می ده بیرون چقدر سرده
کلبه ای که چشم های آهو و خرس و … همه توی شب میدرخشه و برف نم نم داره جلوی باز و بسته شدن در رو می گیره
کلبه ای که صدای کشته شدن هیزم از توی شومینه اون بلنده
کلبه ای که نور غالب اون نور زرد هست
کلبه ای که منتظر به صدا درومدن درب اون نیستی
آرزوهام در حال پروازن

پرواز می کنم به بالای کوه ها می رم
از بالا، کوه ها چقدر قشنگ هستن، کوه برفی و کوه سبز و کوه خشک
همشون قشنگ و با وقار هستن . قربونت برم خدارو

پرواز می کنم به درون دل آدم ها می رم
نمی دونم چرا همیشه برای پرواز به درون دل آدم ها اول از دختر بچه های یتیم شروع می کنم که چشماشون منتظر یه نوازش هست اما غرورشون اجازه بروز اون رو نمی ده
دل اون دختر و پرواز می کنم برای خندوندنش از هیچ کاری دریغ نمی کنم
همه چیز رو یادم می ره
همه آرزوم فقط خندوندن اون میشه حتی اگر این خندیدن به اندازه آب شدن یه گوله برف طول بکشه
دخترک رو دوست دارم .

آرزوهام رو جهت می دم به طرف خاطره هام
آره سوختم
برای هیچی سوختم
آرزوهام توی خاطره هام من رو می سوزونه
آرزوهای گذشته هم برای خودش شیرینی داره
عسل هست
اما آرزوهایی بود که براشون قدم برداشته بودم
جوونی گذاشتم
از بزرگترین آرزوهام برای آرزوهای دیگران گذشتم، سوختم، آتیش گرفتم
آرزو نقش بر آب بود و من در ته آب به دنبال گنج غرق شده می گشتم

نفرین به اون چیزی که آرزوهام رو ساخت و خودش هم غرقش کرد
آرروز هام رو به زور از خاطره ها در میارم تا رنگ و لعابی بدم بهش برای پریدن به آینده
وااااااااو
چقدر آینده می تونه قشنگ باشه
دست خودم هست
می شه ساختش
می شه آرزوها رو تا دم مرگ دنبال کرد
تا رخت زندگی رو نبستی می تونی هی و هی آرزو کنی

سقف آرزوهامون رو نباید الکی بالا ببریم یا اون ها رو دست کم بگیریم
می شه همیشه آرزو کرد
می شه همیشه آرزو داشت
می شه برای آرزو کردن زندگی کرد

آرزو رو اونقدر نباید سخت کرد که نشه بهش رسید
آرزو رو باید همیشه جلوی چشم داشت و اون رو دید
تو تنها به آرزویی می تونی برسی که به سقف اون یه چراغ زده باشی و بتونی اون رو ببینی
اگر آرزوت از قد و قامتت بالا تر باشه، طبیعی هست که دستت به سقف نمی رسه که براش چراغی نصب کنی

آرزو رو می شه توی دستتات بگیری و باهاش زندگی کنی
می تونی باهاش بال دربیاری و پرواز کنی

آروز های شیرینی کن
برای آرزوت حرکت کن

برای من آرزو کنید
زندگی بین آرزوها رو دوست دارم
یادتون نره
من!
تا دم مرگم آرزو دارم

“علی حسینی”

اشتراک گذاری:

1 فکر می‌کنند “آرزو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.