گل سرخ … قرمز و خوشبو
عطرش تو رو مست می کنه و رنگش شوق به زندگی رو به تمام وجودت میاره
مغرور و تنهاست
گلبرگ هاش لطیف و مخملی و زیب
سا قه اش ترد و شکننده
و خارهایش … تیز و برنده
وقتی که در خاک روزگار به وجود میاد و رشد می کنه
با تمام وجود قدش و راست نگه می داره و سر شو بال
چون که توی طوفان زندگی تنها دنیا آمده و تتنها زندگی می كنه و تنها میمیره
این گل با یه چیزی خشک میشه … ذره ذره خورد میشه و به زمین میریزه
وقتی که ریشه اش در خاک دروغ و بی صداقتی کاشته بشه
با نیرنگ و ریا تغذیه شه
و آب مسموم کینه و انتقام بخوردش داده بشه
گل سرخ حریف می طلبه … رو در رو
اگه یه روزی انتخاب كردی که گل سرخ از زمین سرنوشت جدا کنی و در روح قلبت بکاری
بدون که در زمستان روزگارت سخت و محکم
و در بهار زندگیت سر سبزو با طراوت
ریشه اش عمیق عمیق
پراکنده … در ذره ذره وجودت … با عشق
گل سرخ یک رازی داره
هم زمان که اون و جلوی صورتت می گیری تا ببویی و درونت لبریز از عطر حضورش کنی
خارهاش دستاتو می خراشه و خونین می کنه
این راز گل سرخه
عشق و رنج در کنار هم