تو را بی پرده می دیدم،
که در عطر لطیف یاس پیچیدی
تو آیا آن زمان حتی به رویایی، مرادیدی؟
تو را تفسیر می کردم
در آن هنگامه لبخند و آیینه
تورا زنجیر می کردم
به عشقی پاک ودیرینه
تو آیا آن زمان حتی به رسم مردم دوران، به چشمانم درخشیدی؟
نگاهم منتظر در پای یک راه است
غمم جانکاه جانکاه است
تو اما یک زمان حتی برای دلخوشی گشته،زاحوالم نپرسیدی!
منم مبهوت یک راز نگفته
چرا درلحظه اول
به وقت گفتگو درباغ
گل قلب مرا
با عشوه ای چیدی، به من با ناز خندیدی!
تو خندیدی
و خندیدی، یقین دارم مرا دیدی
اشتراک گذاری:
چه عاشقانه و چه صادقانه