من همونم که به عشق نگاهت به تو نگاه می کردم
من همونم که سرا پا در عشق نیاز به تو سر می کردم
من همونم که در مستی صدای لرزانت مدهوش بی هوش بودم
من همونم که ساعت های عمر تو رو فنا کردم و رفتم
من همونم که گناه نا خواسته ای رو به نام عشق زدم
من همونم که گناه بزرگ من عشق به تو بود
من همونم که گناه بزرگ من محو در تو شدن بود
من همونم که گناه بزرگ من غرق در تو شدن بود
من همونم که به بهانه دیدن چشمهای قشنگ اشک آلوده تو بارها دلت رو شکستم
من همونم که صداهای فریاد تو رو نشنیدم
من همونم که تو با من بودی و من با تو نبودم
من همونم که ذره ذره برای با تو بودن خرد شدم
من همونم که ذره ذره برای با تو بودن زجر کشیدم
من همونم که از همه چیز و همه کس به تو نزدیک تر بودم اما الان صورتت داره از یادم می ره
من همونم که الان هم من رو یه عاشق محظ خاطراتت می دونن
من همونم که ذره ذره برای با تو بودن مرگ رو برای زندگیم خریدم
من همونم که توی دنیای رنگی تو تنها یک نقطه سیاه بودم
من همونم که برای خاطرات رویای تو یک پنجره بسته بودم
من همونم که قصه های من غمگین همه برای تو تلخ و بی مزه بود
من همونم که از برای خندیدن تو هر چی داشتم به پای لبانت گذاشتم
من همونم که از رنجیده شدن دل تو تمام وجودم به لرزه می افتاد
من همونم که خدا رو کنار تو دیدم و مومن شدم
من همونم که بین دنیای غریبه ها دلم به نگاه آشنای تو خوش بود
من همونم که خاطرات تو نفس روز وشب من بود
من همونم که دستان تو تپش قلب من رو آروم می کرد
من همونم که صدای آروم و لطیف تو من رو به اوج لذت عشق می رسوند
من همونم که همه چیز رو توی زندگیم به سختی بدست می آورد اما برای به دست آوردن تو هر چی سختی بود به جون خریدم اما به سادگی و آسونی همه حبابهای رویاهای من به روی دلم ویران شد
من همونم که هر جا می رم می گن این مرد عاشق اومد
من الان همونم که بودم
توی این جدایی ها لطفی بکن
حداقل یکبار به خوابم بیا
این حقیقت من است 4
پاسخ دهید
اشتراک گذاری: